جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: زج . [ زُ ] (اِ) تیر پرتابی که کوتاه تر از تیرهای دیگر است و پیکانش از دندان فیل و شاخ گاو و امثال آنها است . (از فرهنگ نظام ) (از رشیدی ). تیر پرتاب که پیکان آنرا از استخوان فیل و شاخ قوچ و گاومیش و امثال آن ساخته باشند. (ناظم الاطباء) (از برهان قاطع). و با جیم فارسی نیز آمده . (از برهان ). تیر پرتاب که کوتاه تر از تیرهای دیگر است و پیکان آن از دندان پیل ، لهذا آنرا فیلک و پیلک نیز خوانند. دندان گوساله نیز خود نوعی تیر است ، و مرا در این تأملست ، زیرا زج بمعنی تیر پرتاب عربی باشد نه پارسی یا معرب ، چه در فرهنگ جهانگیری نیافتم ، و در شرح قاموس بمعنی پیکان تیرآمده و مؤلف آن گفته ، زج بالفتح بمعنی نیزه زدن و تیر انداختن ... (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ).تیر پرتاب باشد که پیکان آنرا از دندان فیل و شاخ گاو و امثال آن ساخته باشند. (جهانگیری ) : هست پیکان زج از دندان پیل اما از آن هست به ، دندان گوساله ز زخم زور و تاب . امیرخسرو دهلوی . و رجوع به زَچ شود. || کوتاه ترین تیرها . (ناظم الاطباء). و آنرا زچ نیز گویند. (از برهان قاطع). تیر پرتاب را گویند که کوتاهترین تیرها است . (سروری ) : چیست زج باری نگر بازیچه ٔ اوباش شهر پرکم و کوتاه و کم وزن و ز سستی روی تاب . امیرخسرو(از سروری ). رجوع به زچ شود. || چیزی باشد که آنرا از دوغ ترش سازند و بترکی قراقروت خوانند، و با «ج » فارسی نیز آمده .(از برهان قاطع). قراقوروت . (از جهانگیری ) (از رشیدی ) (از سروری ). ترف که ماده ٔ ترش مأخوذ از آب کشک است و در تکلم قراقروت . و در انجمن آرای ناصری احتمال تصحیف میدهد که صحیح رخ (با «ر» مهمله و «خ » معجمه ) مخفف رخبین باشد لیکن درزبان ولایتی مازندران سج بمنی قراقروت آید که زج مبدل آن است . (فرهنگ نظام ). ترف و قراقروت . (ناظم الاطباء). مؤلف انجمن آرا آرد:در برهان و فرهنگ رشیدی گفته ، زج بمعنی چیزی است که از دوغ ترش سازند و آنرا بترکی قراقروت خوانند، و شعر فیروز مشرقی را شاهد آورده و در آن تأملست زیرا در باب «ر» رخبین به این معنی گذشت و شواهد نگاشته آمد و بعید نیست که رخ مخفف رخبین باشد و بمعنی قروت و در شعر فیروز زج نباشد و تصحیف خوانی شده باشد. (ازانجمن آرای ناصری ). قراقروت است . (الفاظ الادویة). صاحب نسق در حاشیه ٔ کتاب فرهنگ انجمن آرا مینویسد که زج به معنی قره قروت امروز هم در فراهان مستعمل است و صاحب فرهنگ انجمن آرا بی جا شبهه در صحت قول جهانگیری کرده است : مصفا باش و شیرین خوی چون شیر نه چون زج ترش روی و تندخو باش . فیروز مشرقی (از فرهنگ نظام ، آنندراج و جهانگیری ). رجوع به رخبین ، زچ ، ترف و مصل شود. zaj خاص، معين، محدد، دقيق، خصوصي، استثنائي، مختص، مفصل، مستقل، شاذة، شخصي، خاصة zaj zaj zaj zaj zaj
کلمه "زج" به خودی خود یک واژهی بیمعنا به نظر میرسد و ممکن است که از نظر نگارشی یا قواعد فارسی دچار ابهام باشد. اما اگر منظور شما کلمهای مشابه مانند "زَجّ" باشد، که در زبان فارسی معنای خاصی ندارد، شاید بخواهید به بررسی قواعد نگارشی و تلفظ واژهها بپردازید.
تلفظ: در فارسی، کلمات معمولاً بدون حروف بیصدا و با رعایت وزن درست تلفظ میشوند. برای این واژه بایستی اطمینان حاصل کنید که خواندن آن به درستی انجام میشود.
جایگاهی در جمله: کلمهها باید بر اساس نوع و کارکردشان در جمله به درستی قرار گیرند. اگر شما به دنبال معنای خاص یا واژهای در زبان فارسی هستید، میتوانید جملهای تشکیل دهید که نشاندهندهی کاربرد آن باشد.
زمینه معنایی: اگر کلمهای که عرضه میکنید نمیتواند معنا دهد، میتوانید از مترادفها یا واژههای مرتبط استفاده کنید.
اگر سوال خاصی درباره کلمه "زج" یا اصطلاحات نزدیک به آن دارید، لطفاً بیشتر توضیح دهید تا بتوانم به طور دقیقتری کمک کنم.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
زج زندگیام به خاطر مشکلات مالی بیشتر شده است.
زج دلتنگی، همچون دمی طولانی، از وجودم بیرون نمیرود.
کسانی که درد را تجربه کردهاند، بهتر میتوانند زج عشق را درک کنند.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر