جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: سپر. [ س ِ پ َ ] (اِ) پهلوی «سپر» ، سانسکریت فلکه فرا (سپر)، ارمنی عاریتی و دخیل «اسپر» . اسپر. آلتی فلزی و مدور که بهنگام حمله ٔ دشمن آن را محافظ اعضاء بدن قرار می دادند. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). معروف است و به عربی جُنّه گویند. (برهان ). ترجمه ٔ جنه و تُرْس . (آنندراج ): جُنان . جنانه . جُنّه . مِجَن ّ. جَرد. دَرَقة. عَجوز. فَرض . (منتهی الارب ) : و سلاحشان [ سلاح صقلابیان ] سپر و زوبین و نیزه است . (حدود العالم ). همان ترکش و تیر و زرین سپر یکی بنده ٔ گرد پرخاشخر. فردوسی . ز دیبای زربفت و تاج و کمر همان تخت زرین و زرین سپر. فردوسی . ز بس گونه گونه سنان و درفش سپرهای زرین و زرینه کفش . فردوسی . بسیار نثار و هدیه آورده بود از سپر. (تاریخ بیهقی ). قریب سی سپر بزر و سیم دیلمان و سپرکشان در پیش اومیکشیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 133). در سپر ماه راند تیغ زراندود مهر بر کتف کوه دوخت دست سپیده غبار. خاقانی . او که در این پایه هنرپیشه نیست از سپر و تیغ وی اندیشه نیست . نظامی . مه سپر مهر کلاخود و کمان قوس و قزح ناوکت تیر و سماکست و سها نیزه گذار. نظام قاری (دیوان ص 13). - زرین سپر؛ کنایه از آفتاب است : ای پسربنگر بچشم دل در این زرین سپر کو ز جابلقا سحرگه قصد جابلسا کند. ناصرخسرو. - سپر بر سپر بافتن ؛ دوشادوش یکدیگر رفتن . سپرها پیش رو گرفتن و رو بدشمن نهادن : سواران دشمن چو دریافتیم پیاده سپر بر سپر بافتیم . سعدی (بوستان ). - سپر بر کتف دوختن ؛ کنایه از سپر استوار کردن بر کتف . (آنندراج ) : فرنجه چو دید آن چنان دست و زور سپر بر کتف دوخت چون پرّ مور. نظامی (ازآنندراج ). - سپر بستن ؛ مقاومت کردن . آماده شدن برای جنگ . پایداری کردن در جنگ : گر عاشقی و لذت پیکانت آرزوست در جلوه گاه سخت کمانان سپر مبند. شانی تکلو (از آنندراج ). چون به پیش آید خدنگش بر قضا بندم سپر تا نیارد نوک پیکانش سر از آن سو بدر. درویش دهنگی (از آنندراج ). کدام روز آن نگار بدخو بجنگ دلها کمر نبندد ز غمزه تیغ و ز عشوه خنجر ز چین ابرو سپر نبندد. رفیع واعظ (از آنندراج ). - سپر در (بر) آب افکندن ؛ کنایه از عاجز کردن . (از آنندراج ). || مجازاً به معنی حائل . مانع. رادع : بدو گفت خسرو که ای پرهنر همیشه تویی پیش هر بد سپر. فردوسی . تویی پهلوان مهتری پرهنر همیشه به پیش بدیها سپر. فردوسی . جز صبر تیر او را اندر جهان سپر نیست مرغی است صبر کو را جز خیر بال و پر نیست . ناصرخسرو. || (نف مرخم ) رونده و پایمال کننده . (برهان ). رونده و پایمال کننده و آن ترکیب است چنان که ره سپردن و پی سپردن . (آنندراج ) : زرستان ، مشک فشان ، جام ستان بوسه بگیر باده خور، لاله سپر، صیدشکر، چوگان باز. منوچهری . || (فعل امر) امر به رفتن و پایمال کردن ، یعنی به راه رو و پایمال کن . (برهان ) (آنندراج ) : همی تا توان راه نیکی سپر که نیکی بود مر بدی را سپر. اسدی . رجوع به سپردن شود. 1- اسپر، درق، درقه، مجن
2- محافظ
3- ضربه گير
4- حائل، مانع، حفاظ shield, bumper, fender, buffer, buckler, targe, aegis, screen, escutcheon, scutcheon, shock absorber درع، ترس، درقة، حجاب واق، واق من الإشعاع، وقاء، وقى بترس، وقى العيون، غطى، ركب درع واقي kalkan bouclier schild blindaje scudo پوشش، حامی، پوشش محافظ، تخته، سپراتومبیل، چیز خیلی بزرگ، ساتگینی، ضرب خور، گلگیر، حایل، پیش بخاری، ضربه گیر، میانگیر، فنر، استفاده از میانگیر، ضربت خور، سپر کوچک، حمایت، ظل، حفاظت، غربال، پرده، سرند، پرده سینما، صفحه تلویزیون، سپرحاوی نشان خانوادگی، سپرارمدار، کمک فنر، تکانگیر، ضد ضربه
کلمه "سپر" در زبان فارسی به معنی وسیلهای است که برای حفاظت یا دفاع از چیزی استفاده میشود. در نگارش و استفاده از این کلمه، برخی قواعد و نکات عبارتند از:
استفاده صحیح از جنس کلمه: "سپر" کلمۀ مذكر است، بنابراین به صفات و قیدهایی که با آن در جملات مورد استفاده قرار میگیرد، باید توجه کرد.
ترکیبها و عبارات: "سپر" معمولاً در ترکیب با سایر کلمات استفاده میشود، مانند "سپر دفاعی"، "سپر انسانی" و غیره. در این ترکیبات، باید دقت کرد که رابطه معنایی درستی برقرار باشد.
نکات نگارشی:
در نوشتن کلمات ترکیبی که "سپر" در آنها به کار میرود، رعایت فاصلهگذاری و نشانهگذاریها اهمیت دارد.
در استفاده از کلمات همخانواده، بهتر است به تنوع واژگان توجه کرده و از تکرار مکرر جلوگیری کرد.
قواعد صرف و نحو:
"سپر" به عنوان اسم، در جملات بهعنوان فاعل، مفعول یا مضافالیه استفاده میشود. مثلاً: "سپر از او محافظت کرد."
استفاده از "سپر" در ادبیات و مجاز:
در ادبیات فارسی، "سپر" میتواند به صورت مجازی نیز به کار رود، مثل "سپر عشق" یا "سپر علم"، که به معنای پشتیبانی از این مفاهیم است.
نکات ثقافتی:
در متنهای تاریخی یا ادبی فارسی، "سپر" ممکن است به عنوان نماد دفاع، مقاومت یا حفاظت مورد استفاده قرار گیرد.
رعایت این نکات میتواند به بهبود نگارش و بیان مفاهیم کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "سپر" در جمله آورده شده است:
او از سپر خود بالاترین استفاده را در مسابقه اتومبیلرانی کرد.
دانشمندان به بررسی شکلگیری سپرهای حفاظتی در برابر تابش خورشیدی پرداختند.
در جنگ، سپرها به عنوان ابزار دفاعی برای محافظت از جنگجویان عمل میکنند.
او برای محافظت از خود در برابر سرما، یک سپر ضخیم پوشید.
سپرهای امنیتی تأثیر زیادی بر روی کاهش جرائم در منطقه داشتند.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا به موضوع خاصی اشاره کنید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: پوشش، حامی، پوشش محافظ، تخته، سپراتومبیل، چیز خیلی بزرگ، ساتگینی، ضرب خور، گلگیر، حایل، پیش بخاری، ضربه گیر، میانگیر، فنر، استفاده از میانگیر، ضربت خور، سپر کوچک، حمایت، ظل، حفاظت، غربال، پرده، سرند، پرده سینما، صفحه تلویزیون، سپرحاوی نشان خانوادگی، سپرارمدار، کمک فنر، تکانگیر، ضد ضربه