جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: آل . (ص ) سرخ . احمر : دو لب چو نار کفیده چو برگ سوسن زرد دو رخ چو نار شکفته چو برگ لاله ٔ آل . فرخی . از تازه گل و لاله که در باغ بخندد در باغ نکوتر نگری چشم شود آل . فرخی . میرُست ز دشت خاوران لاله ٔ آل چون دانه ٔ اشک عاشقان در مه و سال . ابوسعید ابوالخیر. تا بود بی زخم روی چرخ سیمابی کبود همچو لعل از خون دل رخسار خصمت آل باد. سیف اسفرنگ . صد شام در فراق سطرلاب آفتاب از خون دیده دامن افلاک آل کرد. شمس طبسی . نه باده یابی روشن نه رنگ ساقی لعل نه چشمه بینی صافی نه چهره بینی آل . طالب . در اطلس آل گرم و سرکش ابراهیمی میان آتش . قاسم گونابادی . و آل در کلمه ٔ آلگونه و آلغونه به همین معنی است . || سرخ نیمرنگ در تداول زنان . - خون آل ؛ خون نیمرنگ . خونی رنگ باخته : رحمی بشیشه خانه ٔ دلهای خلق کن از می مکن دوآتشه این رنگ آل را. صائب . - لاله ٔ آل ؛ قسمی لاله که رنگ سرخ دارد. || خندان بلغت خوارزمیان . || (اِ) نام درختی که از بیخ آن رنگی سرخ گیرند و جامه بدان سرخ کنند، و نیز در طب بکار است . و شاید آلائی یا وسمه ٔ اَلائی در بیت ذیل همین کلمه باشد : تا بوی دهدیاسمن و چنبی و سنبل تا رنگ دهد وسمه ٔ رومی ّ و الائی . منوچهری . || مُهر و نگین پادشاهان بترکی (از برهان )، و ظاهراً این درست نیست و از کلمه ٔ آل تمغا (از آل یعنی سرخ + تمغا به معنی مُهر) در مقابل قره تمغا (از قره یعنی سیاه + تمغا به معنی مُهر) گمان برده اند که آل به معنی مُهر است و در بیت ذیل نزاری نیز آل مخفف آل تمغاست و بمعنی مُهر مطلق نیست : ز بیم خاتم القاب تو نهادستند بحکم یرلیغ از آل ایلخان یاقوت . نزاری . 1- اولاد، تبار، خاندان، دودمان، سلاله، سلسله، طايفه، عترت، قبيله، نسل
2- احمر، سرخ، قرمز
3- پري، جن، زائوترسان
4- سراب dynasty, al سلالة حاكمة al al al alabama al خانواده، خاندان پادشاهان، ال
کلمه "آل" در زبان فارسی دارای معانی و مصارف متعدد است و قواعد نگارشی خاصی دارد. در اینجا به برخی از نکات مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
معنی: "آل" معمولاً به معنای "قوم" یا "خاندان" به کار میرود، مثل "آلعلی" یا "آلامام".
نقش دستوری: "آل" به عنوان یک اسم میتواند به عنوان فاعل، مفعول یا complemento در جملات استفاده شود.
نویسهگردانی: در متون نوشتاری، "آل" معمولاً به همین شکل نوشته میشود و نیازی به استفاده از حرف اضافه یا تغییرات دیگر ندارد.
نگارش صحیح: در نگارش متون فارسی، باید به قواعد همخوانی واژهها توجه کرد. به عنوان مثال، اگر "آل" در کنار واژههای دیگر قرار گیرد، باید دقت شود که همخوانی و هارمونی در جمله حفظ شود.
ترکیب با واژههای دیگر: در زبان فارسی، "آل" میتواند با دیگر واژهها ترکیب شود و اصطلاحات خاصی بسازد، مانند "آلبرادران" یا "آلخاندانی".
نکات خاص: در انتساب واژه "آل" به شخصیتهای تاریخی یا فرهنگی باید توجه داشت که استفاده از این کلمه به احترام و به شکلی درست انجام شود.
از آنجا که زبان فارسی دارای تنوع و غنای زیادی است، توجه به بافت و سیاق استفاده از واژه "آل" مهم است تا معنی و مفهوم صحیح منتقل شود.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند جمله با کلمه "آل" آورده شده است:
آل عمر میوهای خوشمزه و مفید است که در بسیاری از باغها یافت میشود.
در ادبیات فارسی، بسیاری از شعرای بزرگ دربارهی آل و نمادهای آن اشعار زیبایی سرودهاند.
در طب سنتی، از آل به عنوان دارویی طبیعی برای درمان برخی بیماریها استفاده میشود.
باغبان با دقت به آل ی که درختانش را آسیب رسانده بود، رسیدگی کرد.
آل های پربار در این منطقه تولید میوههای باکیفیت را تضمین میکنند.
اگر نیاز به جملات بیشتری دارید یا جملات خاصتری مد نظر دارید، بفرمایید!