سک
licenseمعنی کلمه سک
معنی واژه سک
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- تكان، جنبش 2- سيخك، سيخ 3- سيخونك | ||
انگلیسی | goad, residence | ||
عربی | مهماز، منخس، شوكة، همز، حث، نخس بشوكة، goad | ||
مرتبط | سیخک، سیخ، خار، مهمیز، انگیزه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) واژه "سک" در زبان فارسی به معنای "سگ" است و در برخی گویشها نیز به کار میرود. اما در نظر داشته باشید که این واژه ممکن است در برخی مکانها یا دلایل خاص، به معنای دیگری نیز به کار رود. در نگارش فارسی، رعایت برخی قواعد و نکات نگارشی اهمیت دارد:
اگر سوال یا موضوع خاصتری در این زمینه دارید، خوشحال میشوم کمک کنم. | ||
واژه | سک | ||
معادل ابجد | 80 | ||
تعداد حروف | 2 | ||
تلفظ | sok[k] | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: سکّ] (طب قدیم) | ||
مختصات | (س ) (اِ.) | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی سک | ||
پخش صوت |
سک . [ س ُ ] (اِ) چوبی نوک تیز. چوبی که بر سر آن آهنی سرتیز استوار کنندو ستور را بدان زجر کنند و رانند. (یادداشت مؤلف ).چوبی بمقدار وجبی که بر سر آن آهنی نوک تیز چون جوالدوزی استوار کنند و خربندگان بدان خر را رانند. (یادداشت مؤلف ). || نکبت و فلاکت . (برهان ). || مرکبی است و گویند عصاره ٔ آمله ، مقوی دل ،خوشبو. (الفاظ الادویه ). عصاره ٔ آمله . (از اختیارات بدیعی ) (برهان ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (منتهی الارب ) (ازآنندراج ). سک اصلی از آمله است و بعضی از مازو کنند. گرم است بدرجه ٔ اول و خشک بدرجه ٔ دوم . درد عصب را سود دارد قابض است و زداینده . (ذخیره خوارزمشاهی ). واژه "سک" در زبان فارسی به معنای "سگ" است و در برخی گویشها نیز به کار میرود. اما در نظر داشته باشید که این واژه ممکن است در برخی مکانها یا دلایل خاص، به معنای دیگری نیز به کار رود. در نگارش فارسی، رعایت برخی قواعد و نکات نگارشی اهمیت دارد: نکات املایی: استفاده از واژههای صحیح و رعایت املای درست آنها بسیار مهم است. در اینجا "سگ" شکل رسمی و درست واژه است. قواعد نوشتاری: در نوشتار باید به قواعد کلامی، جملات و عبارات دقت کرد و از تکرار بیمورد یا نادرست پرهیز کرد. به عنوان مثال، در متون علمی یا رسمی بهتر است از واژههای مناسبتر استفاده شود. پرهیز از استفادههای توهینآمیز: در هر گونه نوشتاری، باید نسبت به استفاده از واژههایی که میتوانند توهینآمیز یا ناپسند باشند، احتیاط کرد. اگر سوال یا موضوع خاصتری در این زمینه دارید، خوشحال میشوم کمک کنم.
1- تكان، جنبش
2- سيخك، سيخ
3- سيخونك
goad, residence
مهماز، منخس، شوكة، همز، حث، نخس بشوكة، goad
سیخک، سیخ، خار، مهمیز، انگیزه