سنگ انداز
licenseمعنی کلمه سنگ انداز
معنی واژه سنگ انداز
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1-اسم 2- سنگ افكن، كلوخ انداز 3- محل پرتاب سنگ(در دژها و قلعه ها) 4- سنگ رس (مسافت) 5- مانع تراش 6- جشن آخر ماه شعبان | ||
انگلیسی | catapult, stone | ||
مرتبط | منجنیق | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "سنگانداز" در زبان فارسی به معنای کسی است که سنگی را به سمت دیگران پرتاب میکند، و در اصطلاح در برخی زمینهها به معنای ایجاد مشکل یا مانع در کار دیگران به کار میرود. در مورد قواعد نگارشی این کلمه، نکات زیر را میتوان در نظر گرفت:
توجه داشته باشید که در هنگام استفاده از این کلمه، کلمات همخانواده مانند "سنگاندازی" نیز وجود دارد که میتواند در زمینههای مختلف به کار رود. | ||
واژه | سنگ انداز | ||
معادل ابجد | 193 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی سنگ انداز | ||
پخش صوت |
سنگ انداز. [ س َ اَ ] (نف مرکب ) برق انداز و کلوخ انداز و آن جشن و سیرکشتی باشد که در آخر ماه شعبان کنند و آنرا سنگ اندازان هم میگویند. (برهان ). سیرغندان که شیرازیان کلوخ انداز گویند. (فرهنگ رشیدی ). جشنی و عشرتی که می خواران در اواخر شعبان کنند. (غیاث اللغات ) : کلمه "سنگانداز" در زبان فارسی به معنای کسی است که سنگی را به سمت دیگران پرتاب میکند، و در اصطلاح در برخی زمینهها به معنای ایجاد مشکل یا مانع در کار دیگران به کار میرود. در مورد قواعد نگارشی این کلمه، نکات زیر را میتوان در نظر گرفت: نقطهگذاری: کلمه "سنگانداز" بهصورت متصل نوشته میشود و "انداز" به شکل جداگانه نمیآید. در فارسی برای کلمات مرکب، معمولاً از خط تیره (-) برای مشخص کردن اجزای کلمه استفاده میشود. نحو و صرف: این کلمه میتواند به انواع مختلفی صرف شود. مثلاً در جملات میتوان از آن به عنوان اسم فاعل استفاده کرد یا در ترکیب با برخی پسوندها مانند "-ی" برای صفت استفاده کرد. استفاده در جملات: به عنوان مثال: معانی و کاربردها: در وبسایتها یا متون ادبی، توجه به معنای کلمه در زمینههای مختلف میتواند مفید باشد. "سنگانداز" میتواند در متون طنز، اجتماعی یا حتی شعر به کار برود. توجه داشته باشید که در هنگام استفاده از این کلمه، کلمات همخانواده مانند "سنگاندازی" نیز وجود دارد که میتواند در زمینههای مختلف به کار رود.
در سنگ انداز خسرو داد پناه
خورشید شراب زیبد و ساغر ماه
تا از پی عز شه و ذل بدخواه
سنگ اندازد زمانه بر دشمن شاه .
مختاری .
یکی ترانه درانداز حسب حال که هست
خدایگان را فردا نشاط سنگ انداز.
مختاری .
زآن سنگ اندازان چو بازرفتی بر تخت
دُر پاشید ابر و سیم پاشید درخت .
سیدحسن غزنوی .
در بزم ببخشید شه بنده نواز
یعنی که ز من چنین سزد سنگ انداز.
سیدحسن غزنوی (از صحاح الفرس ).
تا به سنگ انداز با سیمین بران سازند عیش
رطل سنگین خواه می با لعبت سیمین گسار.
سیف نیشابوری .
دوستان و دشمنانت در دو مجلس می کنند
هر دو سنگ انداز و سنگ اندازه و آن تابکی .
انوری (دیوان چ سعید نفیسی ص 458).
ای ز جاهت شب ستم در سنگ
خرمت باد روز سنگ انداز.
انوری .
ازپس یک ماه سنگ انداز در جام بلور
عده داران رزان را حجله ها برساختند.
خاقانی .
هم صبوح عید به کز بهر سنگ انداز عمر
روزه ٔ جاوید را روزی مقدر ساختند.
خاقانی .
ز سنگ انداز خشتت خرد شد خم های می چندان
که خشت آب خورد خاک سرتاسر سفالین شد.
امیرخسرو.
|| (اِ مرکب ) سوراخهایی باشد که زیر کنگرهای دیوار قلعه سازند تا چون دشمن نزدیک دیوار آید سنگ و خاک و آتش بر سرش ریزند. (برهان ). آنچه بر باره ٔ قلعه سازند و از آن سنگ و خاک بزیر اندازند. (فرهنگ رشیدی ). سوراخهای زیر کنگره که در قلعه ها سازند تا اگر دشمن نزدیک رسد از آن سوراخها سنگ و خاک و مانند آن بر سرش بریزند و آنرا سنگریز هم گویند. (آنندراج ). روزنی است که درون کنگره های قلعه سازند و به هندی رَند گویند. (غیاث اللغات ) :
ز سنگ انداز او سنگی که برجست
پس از سالی سر گردون شکستی .
محمدعصار.
|| دائم الخمر. (برهان ). || شراب خوردن دائمی چنانکه یک روز در میانه فاصله نشود. (برهان ). شراب خوردن بر دوام بی آنکه روزی در میان فوت شود. (جهانگیری ). || سلخ ماه شعبان . || فلاخن . (غیاث ). منجنیق . (دهار).
1-اسم
2- سنگ افكن، كلوخ انداز
3- محل پرتاب سنگ(در دژها و قلعه ها)
4- سنگ رس (مسافت)
5- مانع تراش
6- جشن آخر ماه شعبان
catapult, stone
منجنیق