license
98
3443
100
معنی کلمه فاسد کردن معنی واژه فاسد کردن
معنی:
فاسد کردن . [ س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فاسدساختن . گندانیدن . رجوع به تباه و تباه ساختن شود.انگلیسی corrupt, addle, bastardize, canker, debauch, deprave, erode, rot, ruin, spoil, taint, vitiateعربی فاسد، فسد، حرف، رشا، عفن، مرتشمرتبط خراب کردن، تباه کردن، ضایع شدن، ضایع کردن، گیج کردن، خرفت کردن، عیب دار کردن، حرامزاده خواندن، پست شدن، فاسد شدن، هرزه کردن، الواطی کردن، ساییده شدن، ساییدن، خوردن، فرساییدن، پوسیدن، سربه سر کردن، سیاه کردن، فنا کردن، از بین بردن، پوسیده شدن، لکه دار کردن، رنگ کردن، الوده شدن، ملوث کردن، عفونی کردن، بلا اثر کردن، معیوب ساختن، ناپاک ساختن
آواشناسی:
منبع:
لغتنامه دهخدا
معادل ابجد:
419
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
corrupt | addle , bastardize , canker , debauch , deprave , erode , rot , ruin , spoil , taint , vitiate
عربی
فاسد | فسد , حرف , رشا , عفن , مرتش
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)کلمه "فاسد کردن" در زبان فارسی به معنی خراب یا بیکیفیت کردن چیزی است. در نگارش و استفاده از این کلمه، نکات زیر را باید در نظر داشته باشید:
ترکیب فعل و اسم : "فاسد" در اینجا صفت است و "کردن" فعل. این ترکیب به معنی انجام عمل فاسد کردن است.
از نظر صرف و نحو : "فاسد کردن" میتواند با فاعل و مفعول همراه شود. مثلاً:
"او میخواهد این غذا را فاسد کند."
"با این روش، نمیتوان غذای سالم را فاسد کرد."
استفاده در جملات : این عبارت میتواند در جملات مختلف به کار برود. مانند:
"اگر دما بالاتر برود، ممکن است مواد غذایی فاسد شوند."
"باید دقت کنیم تا این مواد شیمیایی به محیط زیست فاسد نکنند."
نکات نگارشی :
در نگارش رسمی، بهتر است از کلمات دقیق و فنی در مورد فاسد کردن استفاده کنید.
از استفاده غیررسمی و عامیانه پرهیز کنید، مگر در متنهای غیررسمی و مکالمات.
توجه به معانی و هممعناها :
"تباه کردن"، "خراب کردن"، "از بین بردن" هم معانی نزدیک به این واژه دارند که میتوانید بسته به زمینه مناسب استفاده کنید.
با رعایت این نکات میتوانید از "فاسد کردن" به درستی و به شیوهای نگارشی مناسب استفاده کنید.
لغتنامه دهخدا واژگان مرتبط: خراب کردن، تباه کردن، ضایع شدن، ضایع کردن، گیج کردن، خرفت کردن، عیب دار کردن، حرامزاده خواندن، پست شدن، فاسد شدن، هرزه کردن، الواطی کردن، ساییده شدن، ساییدن، خوردن، فرساییدن، پوسیدن، سربه سر کردن، سیاه کردن، فنا کردن، از بین بردن، پوسیده شدن، لکه دار کردن، رنگ کردن، الوده شدن، ملوث کردن، عفونی کردن، بلا اثر کردن، معیوب ساختن، ناپاک ساختن