جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

fozul
voyeur  |

فضول

معنی: فضول . [ ف ُ ] (ع اِ) آنچه از غنیمت زیاد آید و قسمت نشود. (فرهنگ فارسی معین ). || باقی مانده از مال زاید بر حاجت . (از اقرب الموارد) (فرهنگ فارسی معین ). || آنچه از بدن خارج گردد. ج ، فضولات . || (ص ) یاوه گو. (فرهنگ فارسی معین ). || آنکه اخبارمضره به دیگران رساند. (یادداشت مؤلف ). || فضول در فارسی به معنی فضولی در عربی به کار رود؛آنکه بی جهت در کار دیگران مداخله کند. فضول بر وزن «حلول » را معمولاً به معنی یاوه گو و «فضولی » را به معنی یاوه گویی استعمال کنند؛ ولی در زبان عربی درست برخلاف این است ، یعنی فضول به معنی یاوه گویی و فضولی به معنی یاوه گو است . (از فرهنگ فارسی معین ). در تداول فارسی زبانان ، به معنی کسی است که در اموری دخالت کندکه حد یا حق او نیست . (یادداشت مؤلف ) :
سخت نیکو نصیحتی کرد هرچند فضول بود. (تاریخ بیهقی ).
مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
که اعتراض بر اسرار علم غیب کند.
حافظ.
- امثال :
اگر فضول نباشد شاه چه میداند قلعه کجاست ؟ (یادداشت بخط مؤلف ).
فضول را بردند جهنم ، گفت هیزمش تر است . (یادداشت مؤلف ).این مثل در موردی به کار رود که منظور این باشد که شخصی در همه جا از خود اظهار وجود کند حتی در موردی که بداند به حرف او کمترین توجهی نمیشود.
|| (اِمص ) یاوه گویی . (فرهنگ فارسی معین ). اشتغال کسی بدانچه بدو مربوط نیست . (از اقرب الموارد). هرزه درایی . (یادداشت بخط مؤلف ) :
تا کی بری عذاب و کنی ریش را خضاب
تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب .
رودکی .
پر فضول است سرت هیچ نخوابی شب وروز
که نو این بستانی ، کهن آن ندهی .
ناصرخسرو.
دل پر ز فضول و زند بر لب
زردشت چنین نوشت در زند؟
ناصرخسرو.
بی هیچ خیر و فضل همه سر پر از فضول
همچون زمین شوره ای بی کشت وبی نمی .
ناصرخسرو.
بعد از آن معنی تکبر و فضول در دماغ سرور متکبران ابلیس پدید آمد. (قصص الانبیاء). هوس فضول بخاطر ایشان راه یابد. (کلیله و دمنه ).
تو فضول از میانه بیرون بر
گوش خر درخور است با سر خر.
سنائی .
افضل ار زین فضولها راند
نام افضل بجز اضل منهید.
خاقانی .
آستین فضول می افشاند
که ز ایمان بر او طراز نداشت .
خاقانی .
عوام از تکامل فضول در ابواب تعامل دست بداشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
در یکی تره چو این عذر ای فضول
می نیاید نزد بقالی قبول .
مولوی .
مرا امر معروف دامن گرفت
فضول آتشی گشت و در من گرفت .
سعدی .
از آنجا که سلامت حال درویشان و صدق معاملت ایشان بود گمان فضولش نبردند. (گلستان ).
دوران دهر عاقبتم سر سپید کرد
وز سر بدرنمیرودم همچنان فضول .
سعدی .
- بفضول آمدن ؛ هرزه درایی . (یادداشت بخط مؤلف ). یاوه گوئی کردن :
مالش همه لاشی شد و ملکش همه ناچیز
دشمن بفضول آمد و بدگوی بگفتار.
فرخی .
ترکیب ها:
- فضول آقا . فضول آوردن . فضول باشی . فضول خرج . فضول گفتن . فضول گو. فضول نفس . فضولی . رجوع به همین مدخل ها در ردیف خود شود.
... ادامه
1816 | 0
مترادف: 1- كنجكاو، گستاخ، ياوه گو 2- پس مانده
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم، صفت) [عربی، جمع: فضولات]
مختصات: (اِمص .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: fozul
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 916
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
voyeur | pry , nosy , blab , prier , intruder , busybody , meddler , blabber , bur , obtruder , pragmatic , tamperer , nosey
ترکی
meraklı
فرانسوی
curieux
آلمانی
neugierig
اسپانیایی
curioso
ایتالیایی
ficcanaso
عربی
بصاصة | مسترق النظر , voyeur
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "فضول" در زبان فارسی به معنای "کسی که بی‌موقع و بی‌دلیل در کار دیگران دخالت می‌کند" است و از نظر قواعد نگارشی و استفاده در جملات، نکات زیر می‌توانند مفید باشند:

  1. نحوه نگارش: کلمه "فضول" به صورت صحیح همان‌طور که نوشته شده، شامل حروف عربی "ف"، "ض"، "و"، "ل" است و بدون هیچ تغییر یا ادغامی باید به کار برود.

  2. نوع کلمه: "فضول" صفت است و می‌تواند به عنوان وصف برای اشخاص به کار برود. به عنوان مثال: "او فردی فضول است."

  3. آوردن ترکیب‌ها: می‌توان از "فضول" در ترکیب با واژه‌های دیگر نیز استفاده کرد. به عنوان مثال: "فضول‌گویی" به معنای گفتن مطالب غیرضروری یا ناپسند.

  4. بار معنایی: این کلمه بار منفی دارد و معمولاً به عنوان یک صفت ناپسند تلقی می‌شود. بنابراین در محیط‌های رسمی یا هنگام صحبت با دیگران بهتر است با احتیاط از آن استفاده شود.

  5. نکته‌های واج‌شناسی: "فضول" یک کلمه‌ی دو هجایی است که هجای اول آن (فض) متوجه معنی "فضا" و هجای دوم (ول) به معنای کیفیت دخالت در امور دیگران است.

  6. جملات نمونه:
    • "متاسفانه، او همیشه فضول می‌شود و به کارهای دیگران سرک می‌کشد."
    • "نباید به حرف‌های فضول افراد توجه کرد."

با رعایت این نکات، می‌توانید کلمه "فضول" را به درستی در جملات و متون فارسی خود به کار ببرید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. بعضی از افراد فضول هستند و همیشه در کارهای دیگران دخالت می‌کنند.
  2. او به خاطر فضولی‌اش، راز دوستانش را به راحتی لو داد.
  3. فضول بودن می‌تواند باعث ایجاد تنش و ناراحتی در روابط بین افراد شود.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری