جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: گرم . [ گ ُ ] (اِ) غم و اندوه و زحمت سخت و گرفتگی دل و دلگیری باشد. (جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ) : گر درم داری گزند آرد بدین لیکن او را گرم درویشی گزین . رودکی . بدین زاری و خواری وگرم و درد پراکنده بر تارکش خاک و گرد. فردوسی . همه گرم و در دست تیمار و رنج بر این است رسم سرای سپنج . فردوسی . گهی با می و رود و رامشگران گهی با غم و گرم و رنج گران . فردوسی . امیر شاد و بدو بندگان همه شاد مخالفان همه با گرم و انده و تیمار. فرخی . کامران باش و شادمانه بزی دشمنانت اسیر گرم و حزن . فرخی . تو شیری و شیران بکردار غرم برو تا رهانی دلم را ز گرم . عنصری . بشد رامین روان بر کوه چون غرم روانش پرنهیب و دل پر از گرم . (ویس و رامین ). گریزندگان نزد فغفوز باز رسیدند با رنج و گرم و گداز. اسدی (گرشاسب نامه ). که را بیش بخشد بزرگی و ناز فزونتر دهد رنج وگرم و گداز. اسدی . بلای خیری و درد شقایق را پزشک آید غم نسرین و گرم یاسمن را غمگسار آید. لامعی . تو همه ساله به شادی و طرب مانده اعدای تو در گرم و زحیر. زان باده که با بوی گل و گونه ٔ لعل است قفل در گرم است و کلید در شادی . (اسرارالتوحید). هر که درخدمت او گشت رهی گشت رها از غم و رنج و عنا و تعب و گرم و اسف . سوزنی . گر تو کور و کر شدی ما را چه جرم ما در این رنجیم و در اندوه و گرم . مولوی . با دل خود گفت [ نصوح ] کز حد رفت جرم از دل من کی رود آن ترس و گرم . مولوی . || گرفتن اندک از جمله ٔ طلب بسیار. (برهان ) (آنندراج ) (اشتینگاس ). || قوس قزح . (برهان ). || در نسخه ٔ میرزا بمعنی زخم آمده است . || کمان رستم . (رشیدی ). 1- حار، داغ، سوزنده، سوزان
2- پررونق
3- بامحبت، خونگرم، صميمي بارد، سرد warm, hot, thermal, muggy, ardent, peppery, ebullient, perfervid, warmish دافئ، ودي، رقيق، حميم، متحمس، حماسي، متقد قوي، شهواني، مصحوب بخطر، مثير للعاطفة، دفأ، أسعد، أعاد التسخين، تحمس، أصبح جاهزا للعمل، دافيء sıcak chaud heiß caliente caldo صمیمی، با حرارت، غیور، تند، پر حرارت، حاد، تیز، حرارتی، گرمایی، دمایی، وابسته بگرما، خفه، گرفته، تند و تیز، فلفلی، فلفل دار، با روح، جوشان، احساساتی، پر هیجان، بسیار باحرارت، بسیار غیور، تابان، مشتاق، حریص، گر
کلمه "گرم" در زبان فارسی به عنوان صفت و قید به کار میرود و به معانی مختلفی اشاره دارد. در زیر برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه آورده شده است:
به عنوان صفت:
"گرم" به عنوان صفت برای توصیف اسمها به کار میرود. مثلاً: "چای گرم"، "باد گرم"، "فصل گرم".
به عنوان قید:
"گرم" میتواند به عنوان قید در جملات به کار برود. مثلاً: "او با صدای گرم صحبت کرد".
استفاده در نقل قول:
در نقل قولها و کاربردهای ادبی، میتوان از "گرم" برای توصیف احساسات و حالات استفاده کرد. مثلاً: "صدایش گرم و دلنشین بود".
تعابیر و اصطلاحات:
"گرم" در ترکیبات مختلف نیز دیده میشود، مثلاً: "محبت گرم"، "دوست گرم"، که به شدت احساسات مثبت اشاره دارد.
قواعد املایی:
در نگارش "گرم"، باید به حروف آن دقت شود. این کلمه به صورت "گرم" نوشته میشود و از نظر املایی صحیح است.
ترکیب با افعال:
"گرم" میتواند با افعال مختلف ترکیب شود: "خوردن چای گرم"، "احساس گرم بودن".
قید حالت:
به عنوان قید حالتی در جملات میتواند استعمال شود: "آب گرم بود" که در آن "گرم" حالت آب را توصیف میکند.
با رعایت این نکات و قواعد، میتوان به کاربرد صحیح و مؤثر کلمه "گرم" در جملات فارسی پرداخت.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در روزهای تابستان، هوا خیلی گرم و دلپذیر میشود.
من صبحانهای گرم و خوشمزه آماده کردم تا روزم را با انرژی شروع کنم.
بعد از یک روز طولانی در دفتر کار، یک دوش گرم احساس خوبی به من میدهد.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: صمیمی، با حرارت، غیور، تند، پر حرارت، حاد، تیز، حرارتی، گرمایی، دمایی، وابسته بگرما، خفه، گرفته، تند و تیز، فلفلی، فلفل دار، با روح، جوشان، احساساتی، پر هیجان، بسیار باحرارت، بسیار غیور، تابان، مشتاق، حریص، گر
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر