جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

moqābele
opposition  |

مقابله

معنی: مقابله . [ م ُ ب َ / ب ِ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِمص ) رویارویی و مواجهه . (ناظم الاطباء). مقابلة : ملک حسین را... با امیر مسعود مقابله روی نمود. (حبیب السیر خیام ج 3 ص 380). || روباروی . محاذات . حِذاء. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
گر از مقابله تیر آید از عقب شمشیر
نه عاشق است که اندیشه از خطر دارد.
سعدی .
- در مقابله ٔ ؛ در برابر. در مقابل : آن ملاعین گرم درآمدند و نیک نیرو کردند خاصه در مقابله ٔ امیر. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 117). زن گفت ای ظالم ... بنگر تا فضل ایزد... بینی در مقابله ٔ جور و تهور خویش . (کلیله و دمنه ). از خصایص ذکر آن است که ما را در مقابله ٔ ذکر خویش نهاده است ، گفت : فاذکرونی اذکرکم . (ترجمه ٔ رساله ٔ قشیریه چ فروزانفر ص 351). و در مقابله ٔ این نعمتها برخویشتن واجب گردانیدیم که با رعایا عدل و نیکویی فرماییم . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 132). سلطان در مقابله آن ، اضعاف آن تقدیم فرمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1تهران ص 320). مضرت بسیار در مقابله ٔ منفعتی اندک نهد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 77).
کند هرآینه غیبت حسود کوته دست
که در مقابله گنگش بود زبان مقال .
(گلستان ).
- مقابله کردن ؛ روباروی شدن و روباروی ایستادن . (ناظم الاطباء).
- || برابر کردن و مواجه نمودن . (ناظم الاطباء). در مقابل گذاشتن :
ضمیر پاک تو با دفتر ضمایر خلق
اگر مقابله کردی مهندس تقدیر
بسان عکس در آیینه منتقش دیدی
در او تصور خلق از نقیر و از قطمیر.
سنجر کاشی (از آنندراج ).
|| مقایسه . (ناظم الاطباء). مطابقه . تطبیق : باید که بیننده تأمل کند احوال مردمان را، هرچه از ایشان او را نیکو می آید بداند که نیکوست و پس حال خویش را با آن مقابله کند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 102). || معاوضه . مبادله . (از ناظم الاطباء).
- مقابله به مثل کردن ؛ تلافی کردن . بدی یا نیکی کسی را بعینه عوض دادن .
- مقابله روا داشتن ؛ تلافی کردن . عوض کردن : گمان نمی باشد... که شتر به سوابق تربیت را به لواحق کفران خویش مقابله روا دارد. (کلیله ودمنه ).
- مقابله کردن ؛ عوض کردن . تلافی کردن : بازرگان ملاطفت پیرزن را به شکر و مواعید خوب مقابله کرد. (سندبادنامه ص 307). بازرگان گمان برد که این مرد در باب او عنایتی کرده است و شفقتی نموده آن را به منتهای بسیار مقابله کرد. (سندبادنامه ص 33). یکی از حواریان سؤال کرد که ای پیغمبر خدای این الفاظ شنیع را به ثنا و محمدت چرا مقابله کردی . (جوامع الحکایات عوفی ).
|| تساوی و برابری . (ناظم الاطباء). موازنه . برابر بودن چیزی با چیزی : و اکنون از بلاد اسلام هیچ شهری در مقابله و موازات آن [بخارا] نمی افتد. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 84).
قمر مقابله با روی او نبایدکرد
وگر کند همه کس عیب بر قمر گیرند.
سعدی .
|| مخالفت . ضدیت . (از ناظم الاطباء). ستیزه و جنگ : خبر رسید که چیپال محتشد و مستعدکار شده و به مقابله ٔ رایات اسلام روی آورده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 244).
- مقابله کردن ؛ جنگ کردن . ستیزه کردن : سیمجوریان از نشابور بیایند و با الپتگین مقابله و مقاتله کنند. (چهارمقاله ص 23).
|| راست کردگی کتاب را با کتاب دیگر. (ناظم الاطباء).
- مقابله کردن ؛ دو نسخه از کتابی را برای پیدا کردن غلط با هم خواندن . واخوان کردن . کتابی را با کتابی عرض دادن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| تضاعف .دوتاشدگی . (از ناظم الاطباء). || (اصطلاح بدیع) در اصطلاح بدیع، چنان است که کلمه ای را به دو یاچند معنی متوافق آورند و سپس آنها را به ترتیب مقابل معانی مذکور استعمال کنند و آن را تقابل نیز گویند. مقابل را قسمی از مطابقه می توان شمرد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اصطلاح معانی و بیان ). در معانی و بیان ، نوعی از طباق است که از جمله ٔ محسنات معنویه است و ایراد دو معنی متوافق یا معانی متوافقه باشد که در مقابل آنها معانی دیگر ایراد شود، مانند: «اًن اﷲ لایستحیی أن یضرب مثلاً ما بعوضة فمافوقها» که مقابل قرار داده است بعوضة و مافوق را، و همین طور «الذین آمنوا و الذین کفروا» و همین طور «یضل من یشاء و یهدی » و «ینقضون عهداﷲ من بعد میثاقه ویقطعون » و «فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیراً» . در ابدع البدایع آرد: آن است که تمام یا غالب کلمات دوبه دو قرینه یا دو بیت ضد یکدیگر باشند. مثال از قرآن :«فأما من أعطی و اتقی . صدق بالحسنی . فسنیسره للیسری ̍. و أما من بخل و استغنی . کذب بالحسنی فسنیسره للعسری ̍». (قرآن 5/92 - 10). مثال از شعر پارسی :
آن شیخ که بشکست ز خامی خم می
زو عیش و نشاط می کشان شد همه طی
گر بهر خدا شکست پس وای به من
ور بهر ریا شکست پس وای به وی .
(از فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی ).
و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. || (اصطلاح نجوم ) نظر ستاره به ستاره ٔ دیگر به فاصله ٔ نصف دور فلک که یک صدوهشتاد درجه باشد یعنی شش برج ، مثلاً قمر در چهارم درجه ٔ سرطان باشد و مشتری در پنجم درجه ٔ جدی و این دلیل بر تمام دشمنی است . (غیاث ). بودن دو کوکب است چنانکه دوری میان آن دو به اندازه ٔ نصف فلک البروج باشد، مانند بودن زهره در اول درجه ٔ حمل و مریخ در اول درجه ٔ میزان ، و مقابله ٔ خورشید و ماه را «استقبال » و «امتلاء» نامند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). در اصطلاح احکام نجوم ، یکی از نظرات خمسه است و آن چنان است که
میان دو کوکب 180 درجه فاصله باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اصطلاح حساب ) در نزد محاسبان ، اسقاط اجناس مشترک است در هریک از متعادلین (متساویین ) و این امر در علم جبر و مقابله به کار رود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). آن است که به هر دو سو بنگریم اگر آنجا چیزها بود از یک گونه کمترین بفکنیم و از آنکه بیشتر است همچندان نیز بفکنیم . و نموده ٔ او مثلاً به یک سو صدودوازده درم است و به دیگر سو سیزده ستیر آهن و دوازده درم . چیزی که به هر دو سو از یک گونه است درم است و کمترین دوازده است آن را بفکنیم و از بیشتر که به دیگر سو اندر است هم دوازده افکنیم ، بماند صد درم برابر سیزده ستیر آهن . (التفهیم ص 49). عملی است که بر اثر معلوم و مجهول دو طرف معادله را از یکدیگر جدا می کنند و مقدارمجهول را برحسب معلوم تعیین می نمایند، یعنی ابتداء مقادیر معلوم را به یک طرف می برند و بعد مقادیر مجهول را به طرف دیگر، سپس با اعمال جبری لازم روی دو طرف حاصل را برای نتیجه نهائی که تعیین مقدار مجهول برحسب معلوم است ، آماده می سازند و سرانجام با آخرین عمل مقدار مجهول را در مقابل معلوم پیدا می کنند. (فرهنگ فارسی معین ) : و فروع او چون تنصیف و تضعیف و ضرب و قسمت و جمع و تفریق و جبر و مقابله . (چهارمقاله ص 87).
- جبر و مقابله . رجوع به جبر شود.
|| (اصطلاح فلسفه ) برهان مقابله ، برهانی است برای ابطال وجود جزء بدین طریق که فرض کنیم مقدار زیادی از اجزاء لایتجزی صفحه ای را تشکیل دهند که دارای عمق نباشد (بنابر فرض ) و بعد نوری بدان بتابد قطعاً طرفی که مقابل نور است و نور بدان می تابد غیر آن طرف دیگر است و این خود انقسام است . (از فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی ).
... ادامه
817 | 0
مترادف: 1- تطبيق، سنجش، مقايسه 2- رويارويي، ص فآرايي، مواجهه 3- ضديت، مخالفت 4- روبه رو شدن 5- مواجهه دادن 6- مقايسه كردن، تطبيق دادن 7- ايستادگي، پايداري 8- تلافي، جبران 9- برابري، تساوي
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [عربی: مقابَلَة]
مختصات: (مُ بِ لَ یا لِ) [ ع . مقابلة ] (مص م .)
الگوی تکیه: WWWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: moqAbele
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 178
شمارگان هجا: 4
دیگر زبان ها
انگلیسی
opposition | confronting , contrast , checking , collation , meeting face to face , verification , comparison
ترکی
yüzleşme
فرانسوی
affrontement
آلمانی
konfrontation
اسپانیایی
confrontación
ایتالیایی
confronto
عربی
معارضة | الخصم , مقاومة , حزب المعارضة , مناهضة , تناقض , منافسة , مقابلة , معاندة , المعارضة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مقابله" در زبان فارسی به معنای روبرو شدن، مقابله کردن یا تعارض کردن است. در استفاده از این کلمه و نگارش صحیح آن، قواعد زیر می‌توانند مورد توجه قرار گیرند:

  1. نحوه نوشتن: این کلمه به صورت «مقابله» نوشته می‌شود و معمولاً در متون رسمی و غیررسمی به کار می‌رود.

  2. نوع کلمات: "مقابله" به عنوان یک اسم (اسم مصدر) در جمله‌ها استفاده می‌شود. مثلاً: «مقابله با مشکلات نیاز به شجاعت دارد.»

  3. ترکیب واژه‌ها: این کلمه می‌تواند با دیگر واژه‌ها ترکیب شده و به صورت صفات یا فعل‌ها نیز به کار رود. به عنوان مثال: «مقابلۀ شدید»، «مقابله کردن».

  4. کاربرد در جملات: در جملات می‌توان از "مقابله" برای توصیف قضاوت‌ها، استراتژی‌ها یا کنش‌های مختلف استفاده کرد. مثلاً: «آن‌ها برای مقابله با بحران‌های اقتصادی برنامه‌ریزی کردند.»

  5. انتخاب واژه‌های هم‌خانواده: واژه‌هایی مانند "مقابل" و "مقابلۀ" نیز می‌توانند در متن‌های مختلف به کار برند و استفاده از آن‌ها بستگی به ساختار جمله و مفهوم مورد نظر دارد.

  6. توجه به زمینه: بسته به زمینهٔ متن، ممکن است معانی خاص و متفاوتی برای "مقابله" وجود داشته باشد. در متون حقوقی، نظامی یا علمی از این کلمه به صورت‌های متفاوتی استفاده می‌شود.

با رعایت این نکات می‌توان از کلمه "مقابله" به درستی و به طور مؤثر در نگارش و مکالمات فارسی استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. برای مقابله با چالش‌های زندگی، باید اراده و پشتکار زیادی داشت.
  2. تیم‌های مختلف در حال آماده‌سازی استراتژی‌های خود برای مقابله با بحران اقتصادی هستند.
  3. مقابله با بیماری‌های واگیردار نیازمند همکاری و هماهنگی بین‌المللی است.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری