جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

mohmal
nonsense  |

مهمل

معنی: مهمل . [ م ُ م َ ] (ع ص ) سخن که آن رااستعمال نکنند. (منتهی الارب ). کلمه ٔ مهمل ، مقابل مستعمل ، لفظی است که معنی ندارد چون دوب ، مقابل لفظ مستعمل ، آنکه معنی دارد مانند چوب . نزد علمای عربیة لفظی باشد که برای معنی معینی وضع نشده باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || بی نقطه (از حروف ).
- حرف مهمل ؛ حرف که نقطه ندارد، چون «هَ» و «ح » و «د» و «ر» و «ص » و «س » و «ط». مقابل منقوط، که نقطه دارد. بی نقطه . غیرمنقوطه . غیر معجم . اطلاق شود بر حرف بدون نقطه مانند حا و سین و ضد آن معجم است . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
|| دراصطلاح رجال و درایه کسی از رواة و یا حدیثی است که ترجمه ٔ حال از رواة آن در کتب رجالیه اصلاً مذکور نشده باشد، ذاتاً و وصفاً مدحاً او قدحاً. (یادداشت لغت نامه ). || نزد محدثان راویی را گویند که با راوی دیگر از حیث اسم یا کنیه و یا لقب متفق باشد و برای یکی از آن دو علامت فارقه و ممیزه ذکر نشده باشد و این عدم ذکر علامت فارقه را اهمال نامند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). || به خود فروگذاشته . فروگذاشته . متروک و بیکار. (غیاث ). سرخود. (یادداشت مؤلف ) به خود گذاشته . سدی . ضایع. بی تیمار گذاشته . به استعمال ناداشته . عاطل . خالی . سائع. (منتهی الارب ) : شریعت اقتضا نکند مهمل فروگذاشتن . (تاریخ بیهقی ص 213). آن ولایت از دو جانب به ولایت ما پیوسته است و مهمل بود و رعایا از مفسدان به فریاد آمدند. (تاریخ بیهقی ص 438). آن دیار... را مهمل فرو خواهند گذاشت . (تاریخ بیهقی ). سلطان مهمات آن طرف مهمل فروگذاشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 263).
- مهمل آمدن ؛ متروک و ضایع و عاطل شدن : اصول شرعی و قوانین دینی مختل و مهمل آمدی . (کلیله و دمنه ).
- مهمل گذاردن ؛ فرو گذاردن . ترک کردن : هر که از این چهار خصلت یکی را مهمل گذارد روزگار حجاب مناقشت پیش مرادهای روزگار او بدارد. (کلیله و دمنه ). جانب را هم مهمل نگذارد. (کلیله و دمنه ). بدان ماند که آتش اندک را مهمل گذارد. (گلستان ).
- مهمل گذاشتن ؛ فروگذاشتن . ترک کردن . اجرا نکردن : سلطان اجابت ننمود و گفت ناموس شکستن به از فرمان یزدان مهمل گذاشتن . (سلجوقنامه ٔ ظهیری ص 29).
- مهمل گرفتن ؛ غیر مؤثر و متروک پنداشتن : دل ضعیفان مهمل نگیرد که موران به اتفاق شیر را عاجز کنند. (سعدی ، مجالس ص 23).
هلاک ما چنان مهمل گرفتند
که قتل مور در پای سواران .
سعدی (بدایع).
|| بیهوده . بی فایده : آنچه گرفته آمده است مهمل ماند. (تاریخ بیهقی ).
چو گاو مهمل منشین و دین و دانش جوی
اگر چو گاو نه ای مانده از خرد مهمل .
ناصرخسرو.
بی بیانت سخا بود مهمل
بی بیانت سخن بود مبهم .
مسعودسعد.
- مهمل فروماندن ؛ به کار نبردن . متروک گذاردن :
بزرگی این حکایت بر زبان راند
دریغ آمد مرا مهمل فروماند.
سعدی (صاحبیه ).
- مهمل ماندن ؛ فرو گذارده ماندن . بیکار و متروک ماندن : بر موافقت سلطان بر کؤوس محامات نفوس مهمل ماندند. (جهانگشای جوینی چ اروپا ج 2 ص 186).
... ادامه
890 | 0
مترادف: 1- اراجيف، بي اساس، بي سروته، بي فايده، بيكاره، بي معني، بيهوده، جفنگ، چرت، چرند، حرف پوچ، حرف مفت، ژاژ، كشكي، لاطائل، لغو، ليچار، مزخرف، ول، هجو، هرز، هرزه، ياوه 2- خوار، آسان گرفته، فروگذشته
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی، مقابلِ مستعمل]
مختصات: (مُ مَ) [ ع . ] (اِمف .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: mahmel
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 115
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
nonsense | trash , flapdoodle , haver , fiddle-faddle
ترکی
dikkatsiz
فرانسوی
imprudent
آلمانی
leichtsinnig
اسپانیایی
descuidado
ایتالیایی
negligente
عربی
هراء | كلام فارغ , سفاسف , حماقة , تفاهة , توافه , لا قيمة له
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مهمل" در زبان فارسی به معنای بی‌محتوا، بی‌ارزش یا لغو است. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، نکات زیر را مدنظر قرار دهید:

  1. نحوه نوشتار: کلمه "مهمل" به همین صورت و بدون هیچ گونه تغییر یا حرکتی نوشته می‌شود.

  2. جایگاه در جمله: مهمل می‌تواند به عنوان صفت، اسم یا حتی قید استفاده شود. برای مثال:

    • "این سخنان کاملاً مهمل بودند."
    • "او در مورد موضوعات مهمل صحبت می‌کند."
  3. قوانین نحوی: باید دقت کرد که صفت "مهمل" به اسم‌هایی که با آن همخوانی دارند، متصل شود. مثلاً می‌توانید بگویید "بحث مهمل"، "محتوای مهمل" و غیره.

  4. استفاده در نگارش: در متون ادبی، علمی یا رسمی، باید به دقت استفاده شود و از به کار بردن آن در متون غیررسمی یا محاوره‌ای خودداری کرد، مگر اینکه برای بیان یک حس خاص یا تأکید بر بی‌ارزشی موضوعی لازم باشد.

  5. شکل‌های جمع: "مهمل" جمع ندارد، اما می‌توانید از ساختارهای دیگر برای بیان مفهوم جمع استفاده کنید، مانند "سخنان مهمل".

با رعایت این نکات، می‌توانید به‌درستی از کلمه "مهمل" در نگارش خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. بعضی از نظریات در مورد تغییرات اقلیمی، به نظر می‌رسد که مهمل و غیرواقعی باشند.
  2. او همیشه از شنیدن صحبت‌های مهمل و بی‌محتوا خسته می‌شود.
  3. در مواجهه با اطلاعات مهمل، بهتر است به منابع معتبر مراجعه کنیم.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری