جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: هجر. [ هََ ج َ ] (اِخ ) نام شهری که مرکز بحرین است . و با الف و لام (الهجر) نیز آورده اند. و تمام ناحیه ٔ بحرین را نیز هجر گفته اند و این صواب است . (از معجم البلدان چ جدید). نام شهری است در قسمت شمال شرقی و موسوم به الحساء بحرین از جزیرةالعرب ، در ساحل بحر فارس . که در روزگار گذشته مرکز خطه ٔ بحرین بوده و گاهی خود خطه را هم بدین اسم نامیده اند. فعلاً ویرانه ای بیش نیست . (از قاموس الاعلام ترکی ). مستوفی آرد. «... و شهرستان آن [ بحرین ] را هجر گفته اند، اردشیر بابکان ساخت و در زمان سابق آن را بالحسا و قطیف و خط وارز، والاره ، و فروق ، و بینونه و سابون و دارین و غابه از ملک عرب شمرده اند، اکنون جزیره ٔ بحرین داخل فارس است و از ملک ایران ... و جزار قطیف و لحسا و دیگرها اکثر اوقات مطاوعت حکام بحرین نمینمایند. از میوه های بحرین خرما بیشتر است و از آنجا به بسیار ولایات برند. (نزهةالقلوب ج 3 ص 137). عبدالجلیل رازی گوید: ببطیحه و بطحاء و هجر و لحسا و ... امیران همه شیعی . (کتاب النقض ص 505). نسبت بدان هجری است بر قیاس و هاجری بر غیرقیاس . (معجم متن اللغة) (تاج العروس ) (معجم البلدان ) (منتهی الارب ). - امثال : کمتسبضع التمر الی هجر . ابوعبیده گوید: این مثل از امثال مبتذله است و وجه آن اینکه هجر معدن خرماست و برنده ٔ خرما بد آنجا خطاکار است . (از مجمع الامثال میدانی ص 515). یا، کجالب التمر الی هجر. (معجم اللغة) : اهدی کمستبضع تمراً الی هجر او حامل وشی ابراد الی الیمن . (از امثال وحکم دهخدا). و در فارسی ، خرما به هجر بردن نظیر زیره به کرمان بردن است .(از امثال و حکم دهخدا) : کرا رودکی گفته باشد مدیح امام فنون سخن بود ور دقیقی مدیح آورد نزد او چو خرما بود برده سوی هجر. دقیقی . شعر ما پیشت چنان باشد که از شهر حجاز با یکی خرما کسی هجرت کند سوی هجر. سنائی . «در زبان من آمدکه ما در حمل این بضاعت مزجات به حضرت کافی الکفات آن را مانیم که خرما به هجر تحفه برد». (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ، نسخه ٔ خطی کتابخانه مؤلف ). جدايي، دوري، فراق، مفارقت، هجران وصل hajar هجار boşanmak divorce scheidung divorcio divorzio
کلمه "هجر" در زبان فارسی به معنای جدایی، دوری یا بیپناسی است و معمولاً در متون ادبی و شعر به کار میرود. در مورد قواعد نگارشی و نحوه کاربرد این کلمه، چند نکته وجود دارد:
نحو و صرف: "هجر" یک کلمه عربی است که به زبان فارسی وارد شده و در شعر و ادبیات به شکلهای مختلفی میتواند مورد استفاده قرار گیرد. معمولاً به عنوان اسم به کار میرود.
استفاده در جملات: این کلمه میتواند به صورت اسم یا جزء جملات مختلف مورد استفاده قرار گیرد. مثلاً:
"هجر او آزارم میدهد."
"در هجران تو غمگینم."
تلفظ: "هجر" به صورت [hɛdʒr] تلفظ میشود و باید توجه داشت که در برخی لهجهها ممکن است متمایز از سایر کلمات مشابه باشد.
نگارش: این کلمه به صورت «هجر» نوشته میشود و باید دقت شود که در متون رسمی و علمی به کار برده شود تا موجب ابهام نشود.
همنشینی: "هجر" معمولاً با کلمات وصفی یا اضافی همراه است تا مفهوم کاملتری را ارائه دهد، مانند "هجر عشق" یا "هجر عزیز".
با این نکات میتوان از "هجر" به درستی در محاوره و نوشتار فارسی استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
هجران او بر دلم شکستهای نهاد که هیچ دارویی نتوانست درمانش کند.
در زندگی همیشه لحظاتی از هجر به وجود میآید که انسان را آزردهخاطر میکند.
اشعار عاشقانه غالباً به هجر و فراق اشاره دارند و حس تنهایی را به زیبایی توصیف میکنند.