جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

feature

معنی: (Noun) قسمتِ صورت، جزء چهره، بخش صورت - her eyes are her best feature - چشم‌های او بهترین جزء چهره‌ی او است
(Noun) (در جمع) چره، سیما، قیافه، صورت، وجنات، شکل (صورت)، ترکیب (صورت)، خطوط چهره، ریخت
(Noun) (سرزمین، شخص، ساختمان و غیره) ویژگی، خصیصه، خصوصیت، مختصه، مشخصه، ممیزه
(Noun) (فروشگاه و غیره) بخش اصلی، (مقاله، سخنرانی) موضوع عمده
(Noun) (سینما) فیلم اصلی، (روزنامه) مقاله‌ی اصلی، مطلب اصلی
(Noun) (صفت‌گونه) اصلی، عمده
(Verb - transitive) (حادثه، مطلب و غیره) برجسته کردن، متبلور کردن، برجستگی خاصی دادن به، اهمیت دادن به، (هنرپیشه، شخص) نقش اصلی را دادن به، رُل عمده را دادن به - feature in - (Verb - intransitive) (سینما) نقش اصلی را در ... داشتن، ستاره‌ی ... بودن
(Verb - transitive) تصویر کردن، ترسیم کردن، مجسم کردن، بازنمودن
(Verb - transitive) ویژگی ... بودن، مشخصه‌ی ... بودن
(Verb - transitive) بارز بودن، نمایان بودن، متبلور بودن
[کامپیوتر]: ویژگی ؛ خصیصه
[الکترونیک]: ویژگی ، خاصیت
[عمران و معماری]: مشخصه [عمران و معماری]: ویژگی [عمران و معماری]: ترکیب [عمران و معماری]: شکل
... ادامه
369 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: دیکشنری انگلیسی به فارسی
معادل ابجد: 0
شمارگان هجا:
have as a feature; "This restaurant features the most famous chefs in France"

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری