component
licenseمعنی کلمه component
معنی واژه component
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | component | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | (Noun), (Adjective) | ||
تلفظ آمریکایی | /kəmˈpoʊnənt/ | ||
تلفظ انگلیسی | /kəmˈpəʊnənt/ | ||
مترادفات | constituent, element, factor, ingredient | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی component | ||
پخش صوت |
مولفه
اجزا ، ترکیب کننده، ترکیب دهنده، جز
[کامپیوتر]: مؤلهف ، جزء - بخشی از کد نرم افزار که می تون آن را با کد دیگری ادغام کرد و کاربرد متفاوتی ایجاد نمود. وظیفه ی برنامه نویسی ساده تر می شود اگر مؤلفه های استانداردی برای انجام عملکردهای مفید وجود داشته باشند . برای کسب اطلاع از سیستم های ایجاد " نرم افزار مؤلفه ای" نگاه کنید به JavaBean ؛ Activex . برای اطلاع از شرح استانداردهای تعامل مؤلفه ها با یکدیگر ، نگاه کنید به CORBA .
[کامپیوتر]: جزء مولفه
[الکترونیک]: جزء مولفه
[عمران و معماری]: مولفه [عمران و معماری]: سازا [عمران و معماری]: ماده متشکله [عمران و معماری]: جز [عمران و معماری]: سازنده [عمران و معماری]: همنهند [عمران و معماری]: جسم ترکیب کننده [عمران و معماری]: قطعه