چشم انداز
licenseمعنی کلمه چشم انداز
معنی واژه چشم انداز
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | perspective, outlook, landscape, prospect, view, panorama, scenery, scene, vista, overlook, look-out, vision | ||
عربی | منظور، مشهد، رسم منظوري، فن الرسم المنظوري، وجهة نظر، منظوري، نظري | ||
مرتبط | منظر، دید، لحاظ، منظره، جنبه فکری، نظریه، مرام، دور نما، چشم داشت، خاکبرداری وخیابان بندی کردن، انتظار، پیش بینی، امید انجام چیزی، نظر، نما، صحنه سازی، صحنه، پرده جزء صحنه نمایش، جای وقوع، منظره مشهود از مسافت دور، دیدگاه، مراقبت | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «چشمانداز» در زبان فارسی به معنی «منظره» یا «دورنما» است و به صورت ترکیب نوشته میشود. در زیر به برخی از نکات قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
با رعایت این نکات، میتوان از کلمه «چشمانداز» به درستی و به شیوهای مؤثر در نوشتار فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | چشم انداز | ||
معادل ابجد | 406 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
معادل انگلیسی | vision | ||
مرتبط با | آیندهپژوهی | ||
مختصات | ( ~. اَ) (اِمر.) | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی چشم انداز | ||
پخش صوت |
تصویری الهامبخش از آیندۀ دلخواه میانمدت یا بلندمدت که فرد یا جامعه خواهان دستیابی به آن است کلمه «چشمانداز» در زبان فارسی به معنی «منظره» یا «دورنما» است و به صورت ترکیب نوشته میشود. در زیر به برخی از نکات قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود: نوشتن با خط تیره: کلمه «چشمانداز» باید با خط تیره نوشته شود تا نشان دهد که دو جزء «چشم» و «انداز» به یکدیگر وابستهاند و یک مفهوم واحد را تشکیل میدهند. نحوه استفاده: این واژه معمولاً در متنهای ادبی، علمی و تجاری برای اشاره به آینده یا وضعیتهایی که در آینده ممکن است به وجود بیاید، استفاده میشود. به عنوان مثال: «چشمانداز اقتصادی کشور در سال آینده مثبت به نظر میرسد.» هجی صحیح: معمولاً در نوشتار باید به هجی صحیح آن توجه شود و از اشکالات نوشتاری پرهیز گردد. مثالهای کاربردی: با رعایت این نکات، میتوان از کلمه «چشمانداز» به درستی و به شیوهای مؤثر در نوشتار فارسی استفاده کرد.
perspective, outlook, landscape, prospect, view, panorama, scenery, scene, vista, overlook, look-out, vision
منظور، مشهد، رسم منظوري، فن الرسم المنظوري، وجهة نظر، منظوري، نظري
منظر، دید، لحاظ، منظره، جنبه فکری، نظریه، مرام، دور نما، چشم داشت، خاکبرداری وخیابان بندی کردن، انتظار، پیش بینی، امید انجام چیزی، نظر، نما، صحنه سازی، صحنه، پرده جزء صحنه نمایش، جای وقوع، منظره مشهود از مسافت دور، دیدگاه، مراقبت