بازیگر
licenseمعنی کلمه بازیگر
معنی واژه بازیگر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1-صفت 2- آرتيست، بازيكن، ستاره، هنرپيشه، هنرمند | ||
متضاد | تماشاچي، تماشاگر، تماشايي 1- بازيكن 2- نقشپرداز 3- نيرنگباز، فريبكار، حقهباز | ||
انگلیسی | actor, performer, puppeteer, mummer, stager | ||
عربی | الفاعل، ممثل في المسرح، رشيق، الممثل | ||
ترکی | aktör | ||
فرانسوی | acteur | ||
آلمانی | schauspieler | ||
اسپانیایی | actor | ||
ایتالیایی | attore | ||
مرتبط | هنرپیشه، شاکی، حامی، خواهان، سازنده، ساز زن، ایفا کننده، خیمه شب باز، هنرپیشه صامت، بازيگر نقابدار ايام نوئل، ادم کهنه کار، گرگ باران دیده | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بازیگر" در زبان فارسی به معنای فردی است که در تئاتر، سینما یا تلویزیون نقش ایفا میکند. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن، نکات زیر را در نظر داشته باشید:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "بازیگر" به طور صحیح و مؤثر در نگارشهای خود بهره ببرید. | ||
واژه | بازیگر | ||
معادل ابجد | 240 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | bāzigar | ||
معادل انگلیسی | player, actor , actress | ||
مرتبط با | هنرهای نمایشی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم، صفت) | ||
مختصات | (گَ) (ص فا.) | ||
آواشناسی | bAzigar | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی بازیگر | ||
پخش صوت |
هنرمندی که نقشی را بر روی صحنه اجرا می کند کلمه "بازیگر" در زبان فارسی به معنای فردی است که در تئاتر، سینما یا تلویزیون نقش ایفا میکند. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن، نکات زیر را در نظر داشته باشید: جنس و النوع: کلمه "بازیگر" به طور کلی به صورت مذکر و مؤنث به کار میرود. برای تمایز جنسیت، میتوان از واژههایی مانند "بازیگر مرد" و "بازیگر زن" استفاده کرد، اما در مواردی که جنسیت اهمیت ندارد، همین کلمه "بازیگر" کافی است. صرف و انحنای کلمه: در جملات مختلف، کلمه "بازیگر" به شکلهای مختلف صرف میشود. مثلاً: ترکیبهای افزودنی: میتوان کلمه "بازیگر" را با دیگر واژهها ترکیب کرد. مثلاً: قواعد نگارشی: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "بازیگر" به طور صحیح و مؤثر در نگارشهای خود بهره ببرید.
1-صفت
2- آرتيست، بازيكن، ستاره، هنرپيشه، هنرمند
تماشاچي، تماشاگر، تماشايي
1- بازيكن
2- نقشپرداز
3- نيرنگباز، فريبكار، حقهباز
actor, performer, puppeteer, mummer, stager
الفاعل، ممثل في المسرح، رشيق، الممثل
aktör
acteur
schauspieler
actor
attore
هنرپیشه، شاکی، حامی، خواهان، سازنده، ساز زن، ایفا کننده، خیمه شب باز، هنرپیشه صامت، بازيگر نقابدار ايام نوئل، ادم کهنه کار، گرگ باران دیده