نجیب
licenseمعنی کلمه نجیب
معنی واژه نجیب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اصيل، پاكزاد، پدردار، شرافتمند، شريف، نژاده، والاتبار، والاگهر 2- باعفاف، پاكدامن، عفيف | ||
متضاد | نانجيب | ||
انگلیسی | noble, decent, gentle, nice, genteel, meek, bland, sobersided | ||
عربی | النبيل | ||
ترکی | soylu | ||
فرانسوی | noble | ||
آلمانی | edel | ||
اسپانیایی | noble | ||
ایتالیایی | nobile | ||
مرتبط | شریف، اصیل، اشرافی، با شکوه، سخاوتمند، محجوب، اراسته، پاک بین، ملایم، مهربان، لطیف، ظریف، ارام، خوب، دلپذیر، دلپسند، مودب، خوش ایند، تربیت شده، آقا منش، با حوصله، بردبار، فروتن، حلیم، رام، شیرین و مطلوب، جدی، موقر، فروتن درحال هوشیاری | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه “نجیب” در زبان فارسی به معنای افراد با شخصیت، با اخلاق و با شرافت است. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، نکات زیر را مد نظر قرار دهید:
با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "نجیب" را به طور صحیح و مؤثر در نوشتههای خود به کار ببرید. | ||
واژه | نجیب | ||
معادل ابجد | 65 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | najib | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی، جمع: نُجَباء] | ||
مختصات | (نَ) [ ع . ] (ص .) | ||
آواشناسی | najib | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی نجیب | ||
پخش صوت |
اصيل، گرامي کلمه “نجیب” در زبان فارسی به معنای افراد با شخصیت، با اخلاق و با شرافت است. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، نکات زیر را مد نظر قرار دهید: نقطهگذاری: وقتی کلمه را در جملات به کار میبرید، از نقطهگذاری مناسب استفاده کنید. بهعنوان مثال: نحوهی استفاده در جملات: برای توصیف افراد یا ویژگیهای آنها میتوانید از این کلمه استفاده کنید: جمع بستن: اگر بخواهید برای جمع این کلمه استفاده کنید، به شکل "نجیبها" میتوانید اشاره کنید. رابطهی واژگانی: این کلمه میتواند به شکلهای مختلف در جملات به کار رود، بهعنوان مثال: توجه به همنشینی: در جملهسازی، دقت کنید که کلمه "نجیب" به درستی با صفتها یا قیدهای دیگر همراه شود: با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "نجیب" را به طور صحیح و مؤثر در نوشتههای خود به کار ببرید.
1- اصيل، پاكزاد، پدردار، شرافتمند، شريف، نژاده، والاتبار، والاگهر
2- باعفاف، پاكدامن، عفيف
نانجيب
noble, decent, gentle, nice, genteel, meek, bland, sobersided
النبيل
soylu
noble
edel
noble
nobile
شریف، اصیل، اشرافی، با شکوه، سخاوتمند، محجوب، اراسته، پاک بین، ملایم، مهربان، لطیف، ظریف، ارام، خوب، دلپذیر، دلپسند، مودب، خوش ایند، تربیت شده، آقا منش، با حوصله، بردبار، فروتن، حلیم، رام، شیرین و مطلوب، جدی، موقر، فروتن درحال هوشیاری