نسب
licenseمعنی کلمه نسب
معنی واژه نسب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اصل، اولاد، تبار، تخمه، دودمان، دوده، گوهر، نژاد، نژاده 2- خويشاوندي، قرابت | ||
انگلیسی | parentage, genealogy, origin, filiation, stirps, relative | ||
عربی | نسب، أصل، نسل، سلالة، ذرية، النسب | ||
ترکی | soy | ||
فرانسوی | ascendance | ||
آلمانی | abstammung | ||
اسپانیایی | ascendencia | ||
ایتالیایی | ascendenza | ||
مرتبط | شجره نامه، سلسله، شجره النسب، منشاء، مبدا، خاستگاه، مصدر، نسل، رابطه پدر و فرزندی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "نسب" در زبان فارسی به دو معنی مختلف بهکار میرود: یکی به معنای نسبت و دیگری به معنای نسب و خویشاوندی. بنابراین، قواعد نگارشی و فارسی مربوط به این کلمه به زمینهای که در آن استفاده میشود بستگی دارد. در ادامه نکاتی را در مورد استفاده از این کلمه و قواعد مرتبط با آن ارائه میدهم:
با رعایت این نکات و در نظر گرفتن معنای مورد نظر، میتوانید به درستی از کلمه "نسب" استفاده کنید. | ||
واژه | نسب | ||
معادل ابجد | 112 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | nasab | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمع: اَنساب] | ||
مختصات | (نَ سَ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | nasab | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی نسب | ||
پخش صوت |
نژاد، خاندان، سلسله ، گهر کلمه "نسب" در زبان فارسی به دو معنی مختلف بهکار میرود: یکی به معنای نسبت و دیگری به معنای نسب و خویشاوندی. بنابراین، قواعد نگارشی و فارسی مربوط به این کلمه به زمینهای که در آن استفاده میشود بستگی دارد. در ادامه نکاتی را در مورد استفاده از این کلمه و قواعد مرتبط با آن ارائه میدهم: استفاده از "نسب" در معنای خویشاوندی: استفاده از "نسب" در معنای نسبت و رابطه: قواعد نگارشی: نکات گرامری: با رعایت این نکات و در نظر گرفتن معنای مورد نظر، میتوانید به درستی از کلمه "نسب" استفاده کنید.
1- اصل، اولاد، تبار، تخمه، دودمان، دوده، گوهر، نژاد، نژاده
2- خويشاوندي، قرابت
parentage, genealogy, origin, filiation, stirps, relative
نسب، أصل، نسل، سلالة، ذرية، النسب
soy
ascendance
abstammung
ascendencia
ascendenza
شجره نامه، سلسله، شجره النسب، منشاء، مبدا، خاستگاه، مصدر، نسل، رابطه پدر و فرزندی