آشتی دادن
licenseمعنی کلمه آشتی دادن
معنی واژه آشتی دادن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | reconcile, accord, agree, conciliate | ||
عربی | تصالح، توفيق، إصلاح، توافق، إصلاح ذات البين، تنسجم، أصلح ذات البين، سوى خلاف، استرضى، روض نفسه على، التصالح | ||
مرتبط | وفق دادن، تطبیق کردن، صلح دادن، اشتی دادن، راضی ساختن، تصفیه کردن، اصلاح کردن، قبول کردن، جور درامدن، موافقت کردن، موافق بودن، پسند امدن، ترتیب دادن، جلوس کردن، ساکت کردن، ارام کردن، توافق، پیمان، سازش، موافقت، مصالحه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "آشتی دادن" به معنای ایجاد سازش یا صلح بین دو طرف متخاصم یا در حال دعوا است. در استفاده از این کلمه و ترکیبات آن، رعایت چند نکته قواعدی و نگارشی ضروری است:
با رعایت این نکات میتوانید استفاده مناسب و مؤثری از کلمه "آشتی دادن" داشته باشید. | ||
واژه | آشتی دادن | ||
معادل ابجد | 770 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آشتی دادن | ||
پخش صوت |
اصلاح ساز واري بخشيدن صلح کلمه "آشتی دادن" به معنای ایجاد سازش یا صلح بین دو طرف متخاصم یا در حال دعوا است. در استفاده از این کلمه و ترکیبات آن، رعایت چند نکته قواعدی و نگارشی ضروری است: نقطهگذاری: در جملات، اگر این کلمه در انتهای جمله قرار گیرد، بایستی از نقطه استفاده کرد. مثلاً: "آنها به خوبی با هم آشتی دادند." استفاده صحیح از قید و صفت: میتوان از قیدهای مختلف برای توصیف نحوه آشتی دادن استفاده کرد. مثلاً: "او با مهارت آشتی داد." فعلهای همراه: "آشتی دادن" معمولاً با فعلهایی چون "کوشش کردن" یا "درخواست کردن" استفاده میشود. مثلاً: "او برای آشتی دادن آنها تلاش کرد." ترکیبها و عبارات: در برخی موارد، ممکن است از ترکیبهای خاصی مانند "آشتی دادن دوستان" یا "آشتی دادن خانواده" استفاده کنید که در این صورت، باید به ارتباط معنایی توجه داشت. با رعایت این نکات میتوانید استفاده مناسب و مؤثری از کلمه "آشتی دادن" داشته باشید.
دادن .
reconcile, accord, agree, conciliate
تصالح، توفيق، إصلاح، توافق، إصلاح ذات البين، تنسجم، أصلح ذات البين، سوى خلاف، استرضى، روض نفسه على، التصالح
وفق دادن، تطبیق کردن، صلح دادن، اشتی دادن، راضی ساختن، تصفیه کردن، اصلاح کردن، قبول کردن، جور درامدن، موافقت کردن، موافق بودن، پسند امدن، ترتیب دادن، جلوس کردن، ساکت کردن، ارام کردن، توافق، پیمان، سازش، موافقت، مصالحه