برباد دادن
licenseمعنی کلمه برباد دادن
معنی واژه برباد دادن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | به باد فنادادن، پايمال كردن، تلف كردن، حيف وميل كردن، ضايع كردن، هدر رفتن، خراب كردن، ويران كردن، منهدم كردن، نابود كردن، نيست كردن، معدوم ساختن | ||
متضاد | آباد ساختن، معمور كردن آفريدن، خلق كردن، هست كردن | ||
انگلیسی | squander, misspend, losing | ||
عربی | بدد، بذر، تبعثر، شتت، أسرف في الإنفاق، تشتت، فقد، بزر، تبديد | ||
مرتبط | تلف کردن، ناروا خرج کردن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «برباد دادن» یک ترکیب فعلی است که به معنای از دست دادن چیزی یا به هدر دادن چیزی استفاده میشود. در نگارش و استفاده از این عبارت، نکات زیر را مدنظر قرار دهید:
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی و به طور مؤثر از عبارت «برباد دادن» در متنهای خود استفاده کنید. | ||
واژه | برباد دادن | ||
معادل ابجد | 268 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی برباد دادن | ||
پخش صوت |
-1 باد دادن بباد دادن . -2 کلمه «برباد دادن» یک ترکیب فعلی است که به معنای از دست دادن چیزی یا به هدر دادن چیزی استفاده میشود. در نگارش و استفاده از این عبارت، نکات زیر را مدنظر قرار دهید: ساختار کلمه: ترکیب «برباد دادن» از سه بخش تشکیل شده است: «بر» (پیشوند)، «باد» (اسم) و «دادن» (فعل). پیشوند «بر» به معنای «از» یا «به سوی» است و در اینجا نشانه از دادن چیزی به چیز دیگری است. نحوه نوشتار: این کلمه باید به صورت جداگانه نوشته شود: «برباد دادن» و به همراه نقطهگذاری صحیح و جملهبندی درست. قواعد نگارشی: هنگام استفاده از این کلمه در جمله، دقت کنید که ساختار جملات شما صحیح باشد و کلمه به درستی در بافت جمله جای گیرد. مانند حضور قید زمان یا صفتهای توصیفی که باعث بهبود جمله میشوند. با رعایت این نکات، میتوانید به درستی و به طور مؤثر از عبارت «برباد دادن» در متنهای خود استفاده کنید.
ويران کردن خراب کردن . يا برباد دادن
خرمن . -1 باد دادن خرمن . -2 مستهلک
ساختن ضايع گردانيدن عيش تلف کردن
عمر.
به باد فنادادن، پايمال كردن، تلف كردن، حيف وميل كردن، ضايع كردن، هدر رفتن، خراب كردن، ويران كردن، منهدم كردن، نابود كردن، نيست كردن، معدوم ساختن
آباد ساختن، معمور كردن آفريدن، خلق كردن، هست كردن
squander, misspend, losing
بدد، بذر، تبعثر، شتت، أسرف في الإنفاق، تشتت، فقد، بزر، تبديد
تلف کردن، ناروا خرج کردن