بهانه
licenseمعنی کلمه بهانه
معنی واژه بهانه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اعتذار، ايراد، تمسك، دستاويز، عذر، گزك، مستمسك 2- مناسبت | ||
انگلیسی | excuse, pretext, plea, fetch, pretense, alibi, subterfuge, lame excuse, salvo, allegation, essoin, evasion, fiction, stall, pretence, put-off | ||
عربی | عذر، حجة، معذرة، سماح، صفح، تجاوز، مبرر، اعتذر، برر، اغتفر، غفر، عفا، تغاضى | ||
ترکی | mazeret | ||
فرانسوی | excuse | ||
آلمانی | entschuldigung | ||
اسپانیایی | disculpar | ||
ایتالیایی | scusa | ||
مرتبط | پوزش، دستاویز، عنوان، مستمسک، دادخواست، تقاضا، پیشنهاد، استدعاء، واکشی، تظاهر، ادعا، ظاهری، وانمودسازی، ظاهر سازی، غیبت هنگام وقوع جرم، جای دیگر، طفره زنی، طفره، گریز، طفره روی، اختفاء، توپ سلام، اظهار احساسات شدید، مورد، اظهار، تایید، مدعی، عذرقانونی، تجاهل، حیله، داستان، افسانه، خیال، قصه، دروغ، غرفه، اخور، لژ، جایگاه ویژه، صندلی، تعویق، انصراف | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بهانه" در زبان فارسی به معنای دلیل یا عذری است که برای توجیه یک عمل یا رفتار به کار میرود. در نوشتار و گفتار فارسی، رعایت نکات نگارشی و دستوری در استفاده از این کلمه مهم است. در زیر به چند نکته مرتبط با استفاده از "بهانه" اشاره میکنم:
با رعایت این نکات میتوانید استفاده مناسب و دقیقی از کلمه "بهانه" در نوشتار و گفتار خود داشته باشید. | ||
واژه | بهانه | ||
معادل ابجد | 63 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | bahāne | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی:vahān] | ||
مختصات | (بَ نِ) [ په . ] ( اِ.) | ||
آواشناسی | bahAne | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بهانه | ||
پخش صوت |
عذر بي جا، دست آويز کلمه "بهانه" در زبان فارسی به معنای دلیل یا عذری است که برای توجیه یک عمل یا رفتار به کار میرود. در نوشتار و گفتار فارسی، رعایت نکات نگارشی و دستوری در استفاده از این کلمه مهم است. در زیر به چند نکته مرتبط با استفاده از "بهانه" اشاره میکنم: نحوه استفاده در جملات: ترکیبهای رایج: نوشتن به صورت صحیح: وجههای معنایی مختلف: با رعایت این نکات میتوانید استفاده مناسب و دقیقی از کلمه "بهانه" در نوشتار و گفتار خود داشته باشید.
1- اعتذار، ايراد، تمسك، دستاويز، عذر، گزك، مستمسك
2- مناسبت
excuse, pretext, plea, fetch, pretense, alibi, subterfuge, lame excuse, salvo, allegation, essoin, evasion, fiction, stall, pretence, put-off
عذر، حجة، معذرة، سماح، صفح، تجاوز، مبرر، اعتذر، برر، اغتفر، غفر، عفا، تغاضى
mazeret
excuse
entschuldigung
disculpar
scusa
پوزش، دستاویز، عنوان، مستمسک، دادخواست، تقاضا، پیشنهاد، استدعاء، واکشی، تظاهر، ادعا، ظاهری، وانمودسازی، ظاهر سازی، غیبت هنگام وقوع جرم، جای دیگر، طفره زنی، طفره، گریز، طفره روی، اختفاء، توپ سلام، اظهار احساسات شدید، مورد، اظهار، تایید، مدعی، عذرقانونی، تجاهل، حیله، داستان، افسانه، خیال، قصه، دروغ، غرفه، اخور، لژ، جایگاه ویژه، صندلی، تعویق، انصراف