بی طرف
license
98
1667
100
معنی کلمه بی طرف
معنی واژه بی طرف
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | neutral, impartial, objective, disinterested, non-partisan, dispassionate, unaligned, just, neuter | ||
عربی | محايد، متعادل، حيادي، متحايد، لالونية | ||
مرتبط | خنثی، بی رنگ، بدون جانبداری، نادر گیر، منصفانه، عادل، بی غرض، راست بین، حقگو، عینی، مفعولی، قابل مشاهده، حالت مفعولی، برونی، بی علاقه، بیغرضانه، بیطمع، خونسرد، بی تعصب، غیر متشکل، بدون صف ارایی، غیر وابسته بحزب، درست، منصف، بجا، وابسته به جنس خنثی | ||
واژه | بی طرف | ||
معادل ابجد | 301 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
مختصات | (طَ رَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بی طرف | ||
پخش صوت |
کسي که جانبداري از کسي نکند
neutral, impartial, objective, disinterested, non-partisan, dispassionate, unaligned, just, neuter
محايد، متعادل، حيادي، متحايد، لالونية
خنثی، بی رنگ، بدون جانبداری، نادر گیر، منصفانه، عادل، بی غرض، راست بین، حقگو، عینی، مفعولی، قابل مشاهده، حالت مفعولی، برونی، بی علاقه، بیغرضانه، بیطمع، خونسرد، بی تعصب، غیر متشکل، بدون صف ارایی، غیر وابسته بحزب، درست، منصف، بجا، وابسته به جنس خنثی