پدر سوخته
licenseمعنی کلمه پدر سوخته
معنی واژه پدر سوخته
| اطلاعات بیشتر واژه | |||
|---|---|---|---|
| عربی | ولد غير شرعي، إبن زنا، ذو شكل غير سوي، زائف، رديء، نغل غير شرعي، شاذ، مشكوك في أصله، نذل | ||
| تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "پدر سوخته" معمولاً به‌عنوان یک اصطلاح عامیانه و نامناسب در زبان فارسی به کار می‌رود و به گونه‌ای توهین‌آمیز به فردی اطلاق می‌شود. در استفاده از این نوع اصطلاحات، باید به نکات زیر توجه کرد:
به طور کلی، توصیه می‌شود از اصطلاحات و کلمات توهین‌آمیز پرهیز کنیم و به جای آنها از روش‌های مؤدبانه‌تر برای بیان عقاید و احساسات خود استفاده کنیم. | ||
| واژه | پدر سوخته | ||
| معادل ابجد | 1277 | ||
| تعداد حروف | 8 | ||
| نوع | صفت | ||
| منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
| نمایش تصویر | معنی پدر سوخته | ||
| پخش صوت | |||
-1 دشنامي است (مراد آنکه پدر شخص کلمه "پدر سوخته" معمولاً به‌عنوان یک اصطلاح عامیانه و نامناسب در زبان فارسی به کار می‌رود و به گونه‌ای توهین‌آمیز به فردی اطلاق می‌شود. در استفاده از این نوع اصطلاحات، باید به نکات زیر توجه کرد: توجیه ادبی: استفاده از کلمات توهین‌آمیز در نوشتار رسمی یا ادبی معمولاً پذیرفته نیست. بهتر است از واژه‌های مناسب و محترمانه استفاده کنیم. نگارش صحیح: این کلمه از دو بخش "پدر" و "سوخته" تشکیل شده است و به صورت جداگانه نوشته می‌شود. "پدر" به معنای والد، و "سوخته" به معنای کسی است که در آتش یا در شرایط سختی قرار گرفته است. ترکیب این دو واژه به قدری توهین‌آمیز می‌شود که عملاً به معنای دیگرتبدیل می‌شود. جملات توهین‌آمیز: هنگام بیان احساسات یا نارضایتی، بهتر است جایگزین‌های مناسب‌تری را انتخاب کرد تا از توهین یا استفاده از کلمات ناپسند پرهیز شود. توجه به مخاطب: هنگام استفاده از زبان، به نوع رابطه و موقعیت اجتماعی مخاطب توجه داشته باشید. استفاده از چنین اصطلاحاتی می‌تواند تبعات منفی به همراه داشته باشد. به طور کلی، توصیه می‌شود از اصطلاحات و کلمات توهین‌آمیز پرهیز کنیم و به جای آنها از روش‌های مؤدبانه‌تر برای بیان عقاید و احساسات خود استفاده کنیم.
منظور در آتش جهنم سوخته باد خ) مقابل
پدر آمرزيده -2 بد سرشت بد باطن .
-3 بسيار زرنگ : يک پدر سوخته ايست
که لنگه ندارد .
ولد غير شرعي، إبن زنا، ذو شكل غير سوي، زائف، رديء، نغل غير شرعي، شاذ، مشكوك في أصله، نذل
