پوست
licenseمعنی کلمه پوست
معنی واژه پوست
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | بشره، پوسته، پوسه، جلد، غلاف، قشر، لايه، لحات، ورقه | ||
انگلیسی | skin, peel, hull, peeling, shell, hide, rind, husk, cuticle, integument, cortex, crust, membrane, slough, tegument, peltry, glume, tegmen | ||
عربی | جلد، بشرة، قشرة، قربة، قشدة، المحتال، النصاب، شخص خسيس، سلخ، قشر، خدع، سلب، التحم، التأم، شفى، اندمل | ||
ترکی | deri | ||
فرانسوی | peau | ||
آلمانی | haut | ||
اسپانیایی | piel | ||
ایتالیایی | pelle | ||
مرتبط | چرم، پوست انسان، خیک، خیگ، محجر، پوست میوه یا بقولات، کلبه، تنه کشتی، لاشه کشتی، پیلینگ، پوست انداختن، سلف، صدف، خمپاره، گلوله توپ، مرمی، پوست خام گاو وگوسفند وغیره، پوسته بیرونی هرچیزی، حقه گل، پوشش شاخی، پوشش مو، پوستک، پوشش، لایه رویی، روپوش، کبره، پوست نان، پوسته سخت هر چیزی، غشا، غشاء، پرده، میان پرده، پوسته خارجی، پوست ریخته شده مار، پوسته پوسته شدگی، لجن، باتلاق، پوشش طبیعی پوست، پوشش اندام، پشم کنی از پوست خام، پوشینه، پوشش طبیعی، پوسته داخلی تخم، پوست طبیعی، غشاء پوششی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) برای نوشتن و استفاده از کلمه "پوست" در زبان فارسی، باید به چند نکته و قاعده نگارشی توجه کرد:
توجه به این نکات میتواند به نوشتار شما دقت و صحت بیشتری ببخشد. | ||
واژه | پوست | ||
معادل ابجد | 468 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | pust | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: pōst، مقابلِ مغز] | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | pust | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پوست | ||
پخش صوت |
غشائي که برروي تن آدمي وديگر حيوانات گسترده است برای نوشتن و استفاده از کلمه "پوست" در زبان فارسی، باید به چند نکته و قاعده نگارشی توجه کرد: استفاده صحیح: "پوست" به معنای لایه خارجی بدن انسان و حیوانات است. همچنین در زمینههای مختلف مانند پوست میوهها نیز به کار میرود. بررسی کنید که در متن شما از این کلمه به درستی استفاده شده باشد. نقطهگذاری: اگر کلمه "پوست" بخشی از جمله باشد، باید با رعایت قواعد نقطهگذاری و فاصلهگذاری مناسب نوشته شود. مثلاً: "پوست انسان دارای ویژگیهای خاصی است." جمع و مفرد: جمع "پوست" بهصورت "پوستها" نوشته میشود. بهعنوان مثال: "پوستها متفاوت هستند." قید و وصف: در صورت نیاز به توصیف یا قید کردن، میتوانید از صفات و قیدها استفاده کنید. مثلاً: "پوست نرم و لطیف." استفاده در ترکیبات: این کلمه میتواند در ترکیبهای مختلف نیز به کار رود، مانند "کرم نرمکننده پوست" یا "مشکلات پوستی." توجه به این نکات میتواند به نوشتار شما دقت و صحت بیشتری ببخشد.
بشره، پوسته، پوسه، جلد، غلاف، قشر، لايه، لحات، ورقه
skin, peel, hull, peeling, shell, hide, rind, husk, cuticle, integument, cortex, crust, membrane, slough, tegument, peltry, glume, tegmen
جلد، بشرة، قشرة، قربة، قشدة، المحتال، النصاب، شخص خسيس، سلخ، قشر، خدع، سلب، التحم، التأم، شفى، اندمل
deri
peau
haut
piel
pelle
چرم، پوست انسان، خیک، خیگ، محجر، پوست میوه یا بقولات، کلبه، تنه کشتی، لاشه کشتی، پیلینگ، پوست انداختن، سلف، صدف، خمپاره، گلوله توپ، مرمی، پوست خام گاو وگوسفند وغیره، پوسته بیرونی هرچیزی، حقه گل، پوشش شاخی، پوشش مو، پوستک، پوشش، لایه رویی، روپوش، کبره، پوست نان، پوسته سخت هر چیزی، غشا، غشاء، پرده، میان پرده، پوسته خارجی، پوست ریخته شده مار، پوسته پوسته شدگی، لجن، باتلاق، پوشش طبیعی پوست، پوشش اندام، پشم کنی از پوست خام، پوشینه، پوشش طبیعی، پوسته داخلی تخم، پوست طبیعی، غشاء پوششی