پوست افکندن
licenseمعنی کلمه پوست افکندن
معنی واژه پوست افکندن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
عربی | جلد، بشرة، قشرة، قربة، قشدة، المحتال، النصاب، شخص خسيس، سلخ، قشر، خدع، سلب، التحم، التأم، شفى، اندمل | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) عبارت "پوست افکندن" یک اصطلاح مجازی در زبان فارسی است که به معنای تغییر یا تحول رخ میدهد. در اینجا به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به استفاده از این عبارت اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوانید عبارت "پوست افکندن" را به درستی و مؤثر در نگارش خود به کار ببرید. | ||
واژه | پوست افکندن | ||
معادل ابجد | 673 | ||
تعداد حروف | 10 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پوست افکندن | ||
پخش صوت |
پوست انداختن سلخ . عبارت "پوست افکندن" یک اصطلاح مجازی در زبان فارسی است که به معنای تغییر یا تحول رخ میدهد. در اینجا به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به استفاده از این عبارت اشاره میکنم: نوشتار صحیح: عبارت "پوست افکندن" به صورت صحیح نوشته میشود و باید به دقت مورد استفاده قرار گیرد. معنی و مفهوم: این اصطلاح معمولاً به معنی تغییر کردن یا دگرگونی در رفتار، ظاهر یا وضعیت فرد به کار میرود. به عنوان مثال، میتوان گفت: "او پس از سالها تلاش، پوست افکند و به فردی موفق تبدیل شد." تناسب با متن: هنگام استفاده از این عبارت در نوشتار، مهم است که با بافت و محتوای کلی متن سازگار باشد. به عنوان مثال، این اصطلاح بیشتر در متون ادبی، تحلیلی یا گفتگوهای غیررسمی به کار میرود. فعلهای مربوط: در کنار این عبارت میتوان از فعلهایی مانند "انجام دادن"، "تجربه کردن" و "تحول یافتن" استفاده کرد تا مفهوم دقیقتری را منتقل کرد. با رعایت این نکات، میتوانید عبارت "پوست افکندن" را به درستی و مؤثر در نگارش خود به کار ببرید.
جلد، بشرة، قشرة، قربة، قشدة، المحتال، النصاب، شخص خسيس، سلخ، قشر، خدع، سلب، التحم، التأم، شفى، اندمل