پوست دریدن
licenseمعنی کلمه پوست دریدن
معنی واژه پوست دریدن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | skin | ||
عربی | جلد، بشرة، قشرة، قربة، قشدة، المحتال، النصاب، شخص خسيس، سلخ، قشر، خدع، سلب، التحم، التأم، شفى، اندمل | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "پوست دریدن" در زبان فارسی به معنای پاره کردن یا کندن پوست است. در زیر به بررسی قواعد نگارشی مرتبط با این ترکیب پرداخته میشود:
به طور کلی، این ترکیب باید به درستی و با توجه به ساختار دستوری و نگارشی زبان فارسی استفاده شود. | ||
واژه | پوست دریدن | ||
معادل ابجد | 736 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پوست دریدن | ||
پخش صوت |
پاره کردن پوست دريدن چرم . کلمه "پوست دریدن" در زبان فارسی به معنای پاره کردن یا کندن پوست است. در زیر به بررسی قواعد نگارشی مرتبط با این ترکیب پرداخته میشود: فعل و اسم: در این ترکیب، "پوست" اسم و "دریدن" فعل است. در زبان فارسی، معمولاً فعل به بعد از اسم میآید و به همین دلیل "پوست دریدن" به درستی ساختار یافته است. جدا یا متصل نوشتن: این ترکیب باید به صورت جدا نوشته شود، زیرا "پوست" و "دریدن" دو کلمه مجزا هستند و هر کدام مفهوم خاص خود را دارند. صرف فعل: فعل "دریدن" ممکن است به اشکال مختلف صرف شود. به عنوان مثال: استفاده در متن: استفاده از این عبارت در متون ادبی یا توصیفاتی که به طبیعت یا وضعیتهای خاص اشاره دارند، معمول است. به عنوان نمونه: «سختی زندگی باعث شد که او پوست خود را دریده و به نوعی دوباره متولد شود.» به طور کلی، این ترکیب باید به درستی و با توجه به ساختار دستوری و نگارشی زبان فارسی استفاده شود.
يا پوست دريدن کسي را.سخت بد او را گفتن
غيبت وي گفتن .
skin
جلد، بشرة، قشرة، قربة، قشدة، المحتال، النصاب، شخص خسيس، سلخ، قشر، خدع، سلب، التحم، التأم، شفى، اندمل