پیچ و تاب
licenseمعنی کلمه پیچ و تاب
معنی واژه پیچ و تاب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | warp | ||
عربی | شوه، انفتل، نجر المركب، سدى يرتب الخطوط، إنعطف عن السبيل، التواء، اعوجاج، انفتال، تشويه، سداة في النسيج، طمي راسب غريني، حبل مشدود لمرساة | ||
مرتبط | تار، ریسمان، پیچیدگی | ||
واژه | پیچ و تاب | ||
معادل ابجد | 424 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | اسم | ||
مختصات | (چُ) (اِمر.) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پیچ و تاب | ||
پخش صوت |
-1 گردش چيز دور خود خم و شکن .
-2 رنج و مشقت :
تاب نور از روي من ميبرد ماه
تاب و نورش گشت يکسر پيچ و تاب .
پيچ و تابش نور و تاب از من ببرد
تا بماندم تافته بي نور و تاب .
(ناصر خسرو)
يا به پيچ و تاب افکندن يا افتادن .
پيچان گشتن يا گردانيدن (از درد و رنج).
warp
شوه، انفتل، نجر المركب، سدى يرتب الخطوط، إنعطف عن السبيل، التواء، اعوجاج، انفتال، تشويه، سداة في النسيج، طمي راسب غريني، حبل مشدود لمرساة
تار، ریسمان، پیچیدگی