تابی
licenseمعنی کلمه تابی
معنی واژه تابی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | swing, twist, glow, tolerance, insinuation, sway, kink, patience | ||
عربی | أرجوحة، تأرجح، جولة، تقلبات، تغير، أرجحة، تقلب، رقصة السوين، إيقاع مطرد بالشعر، تغير مفاجئ، إنتقال تدريجيي، لكمة، تمايل، هز، اهتز، انحرف، علق، دار، انقلب، وفق في إنجاز عمل، أعدم، كان منتظم الإيقاع، أثر على، تدلى، سدد ضربة إلى، انقلق | ||
مرتبط | نوسان، تاب، الاکلنگ، اهتزاز، اونگ، نوعی رقص واهنگ ان، پیچ، پیچیدگی، پیچ خوردگی، نخ یا ریسمان تابیده، تابش، گرمی، تحمل، بردباری، اغماض، سعه نظر، قدرت تحمل نسبت بدارو یا زهر، دخول غیر مستقیم، اشاره، رخنه یابی، زیرکی، غرابت، گیر، ویژهگی، صبر، شکیبایی، طاقت، عزا | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تابی" در فارسی میتواند به معانی مختلفی اشاره داشته باشد depending on the context. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم:
با رعایت این قواعد و نکات، میتوانید به شکل بهتری از کلمه "تابی" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | تابی | ||
معادل ابجد | 413 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
مختصات | (تَ اَ بّ) [ ع . ] (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تابی | ||
پخش صوت |
گردکشي کلمه "تابی" در فارسی میتواند به معانی مختلفی اشاره داشته باشد depending on the context. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم: جایگاه کلمه در جمله: باید توجه داشت که کلمه "تابی" میتواند به عنوان صفت، اسم، یا قید استفاده شود و جایگاه آن در جمله شاهدی بر این معنا است. مثلاً: استخدام در جملات: برای ایجاد جملات صحیح و جذاب، استفادهی درست از حروف اضافه و ساختار جملات مهم است: تلفظ و نوشتار: دقت کنید که "تابی" باید به درستی تلفظ و نوشته شود. در نوشتار فارسی، همچنین ممکن است شکلهای دیگری از همین واژه وجود داشته باشد، لذا توجه به صحیحترین شکل آن الزامی است. نحو و صرف: اگر کلمه "تابی" در ترکیب با کلمات دیگر قرار گیرد یا به نوعی تصریف شود، باید مطابق با قواعد صرف و نحو فارسی عمل شود. با رعایت این قواعد و نکات، میتوانید به شکل بهتری از کلمه "تابی" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
-1 (مصدر) سر کشي کردن سرباز زدن .
-2 (اسم) سرکشي گردن کشي .
swing, twist, glow, tolerance, insinuation, sway, kink, patience
أرجوحة، تأرجح، جولة، تقلبات، تغير، أرجحة، تقلب، رقصة السوين، إيقاع مطرد بالشعر، تغير مفاجئ، إنتقال تدريجيي، لكمة، تمايل، هز، اهتز، انحرف، علق، دار، انقلب، وفق في إنجاز عمل، أعدم، كان منتظم الإيقاع، أثر على، تدلى، سدد ضربة إلى، انقلق
نوسان، تاب، الاکلنگ، اهتزاز، اونگ، نوعی رقص واهنگ ان، پیچ، پیچیدگی، پیچ خوردگی، نخ یا ریسمان تابیده، تابش، گرمی، تحمل، بردباری، اغماض، سعه نظر، قدرت تحمل نسبت بدارو یا زهر، دخول غیر مستقیم، اشاره، رخنه یابی، زیرکی، غرابت، گیر، ویژهگی، صبر، شکیبایی، طاقت، عزا