تبدیل کردن
licenseمعنی کلمه تبدیل کردن
معنی واژه تبدیل کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- تغييردادن، دگرگون ساختن، دگرسان كردن 2- تعويض كردن، معاوضه كردن (ارز، پول) | ||
انگلیسی | turn, convert, transform, transmute, change, commute | ||
عربی | تحول، منعطف، دور، دوران، انعطاف، تغير، جولة، نوبة، تقلب، ميل، دوار، نوبة مرض، دورة حراسة، أزمة، خرط، صفة مميزة، طريقة في التعبير، صفقة، انعطف، قلب، استدار، حول، حرك، قدم خدمة، حام حول، رجع، انحرف، تخلص من، لوى، غير، منعطف أو دور | ||
مرتبط | چرخیدن، گرداندن، گشتن، وارونه کردن، معکوس کردن، بکیش دیگری اوردن، بر گرداندن، دگرگون کردن، تغییر شکل دادن، تغییر شکل یافتن، نسخ کردن، ترادیسیدن، کیمیاگری کردن، تغییر هیئت دادن، تغییر شکل دادن، قلب ماهیت کردن، تغییر دادن، عوض کردن، عوض شدن، تغییر کردن، تعویض کردن، مسافرت کردن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تبدیل کردن" در زبان فارسی به معنای تغییر یا دگرگونی یک چیز به چیز دیگر است. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "تبدیل کردن" به درستی و به صورت مؤثر در نوشتههای خود استفاده کنید. | ||
واژه | تبدیل کردن | ||
معادل ابجد | 720 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تبدیل کردن | ||
پخش صوت |
رمشاندن کلمه "تبدیل کردن" در زبان فارسی به معنای تغییر یا دگرگونی یک چیز به چیز دیگر است. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود: جملهسازی: استفاده صحیح: زمانهای مختلف: جملات شرطی: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "تبدیل کردن" به درستی و به صورت مؤثر در نوشتههای خود استفاده کنید.
1- تغييردادن، دگرگون ساختن، دگرسان كردن
2- تعويض كردن، معاوضه كردن (ارز، پول)
turn, convert, transform, transmute, change, commute
تحول، منعطف، دور، دوران، انعطاف، تغير، جولة، نوبة، تقلب، ميل، دوار، نوبة مرض، دورة حراسة، أزمة، خرط، صفة مميزة، طريقة في التعبير، صفقة، انعطف، قلب، استدار، حول، حرك، قدم خدمة، حام حول، رجع، انحرف، تخلص من، لوى، غير، منعطف أو دور
چرخیدن، گرداندن، گشتن، وارونه کردن، معکوس کردن، بکیش دیگری اوردن، بر گرداندن، دگرگون کردن، تغییر شکل دادن، تغییر شکل یافتن، نسخ کردن، ترادیسیدن، کیمیاگری کردن، تغییر هیئت دادن، تغییر شکل دادن، قلب ماهیت کردن، تغییر دادن، عوض کردن، عوض شدن، تغییر کردن، تعویض کردن، مسافرت کردن