تحت
licenseمعنی کلمه تحت
معنی واژه تحت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | اسم پايين، دون، ذيل، زير، سفل، فرود، فروسو | ||
متضاد | بالا، فراز، فوق | ||
انگلیسی | under, subject, sub- | ||
عربی | تحت، أقل، تحت سطح الماء، مكبوحا، دون، أدنى، سفلي | ||
ترکی | altında | ||
فرانسوی | sous | ||
آلمانی | unter | ||
اسپانیایی | bajo | ||
ایتالیایی | sotto | ||
مرتبط | زیر، موضوع، در معرض، فاعل، مطلب، شخص، خرده | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تحت" در زبان فارسی به عنوان یک حرف جر به کار میرود و به معنای "زیر" یا "در زیر" است. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنیم:
در نهایت، استفاده صحیح از "تحت" به متن و بافت آن بستگی دارد و باید با توجه به معنای مورد نظر و با رعایت قواعد دستوری و نگارشی به کار رود. | ||
واژه | تحت | ||
معادل ابجد | 808 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | taht | ||
نقش دستوری | حرف اضافی گروهی | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، مقابلِ فوق] | ||
مختصات | (تَ) [ ع . ] (ق .) | ||
آواشناسی | tahte | ||
الگوی تکیه | SW | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تحت | ||
پخش صوت |
زير، پائين کلمه "تحت" در زبان فارسی به عنوان یک حرف جر به کار میرود و به معنای "زیر" یا "در زیر" است. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنیم: فعل و حرف جر: "تحت" معمولاً به همراه اسم یا عبارت اسم مکان بهکار میرود. به عنوان مثال: "کتاب تحت میز است." استفاده در عبارات رسمی: در متون رسمی و علمی، "تحت" معمولاً برای بیان یک وضعیت یا وضعیت خاص به کار میرود. مثلاً: "تحت شرایط خاصی..." زبان نوشتاری: در زبان نوشتاری، "تحت" بیشتر در متون ادبی، علمی و رسمی مورد استفاده قرار میگیرد و در مکالمات روزمره کمتر به کار میرود. نظم جملات: برای جلوگیری از ابهام، بهتر است از نظم جملات مناسب استفاده کنید. به عنوان مثال: در نهایت، استفاده صحیح از "تحت" به متن و بافت آن بستگی دارد و باید با توجه به معنای مورد نظر و با رعایت قواعد دستوری و نگارشی به کار رود.
اسم پايين، دون، ذيل، زير، سفل، فرود، فروسو
بالا، فراز، فوق
under, subject, sub-
تحت، أقل، تحت سطح الماء، مكبوحا، دون، أدنى، سفلي
altında
sous
unter
bajo
sotto
زیر، موضوع، در معرض، فاعل، مطلب، شخص، خرده