جدا
licenseمعنی کلمه جدا
معنی واژه جدا
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- سوا، مستثنا 2- قطع، وا 3- تنها، فرد، مطلقه، مطلق، منفرد، مهجور 4- جداگانه، عليحده، مجزا، منتزع، منفك 5- ممتاز 6- متباين 7- پراكنده، 8- ، بريده، گسسته، گسيخته، منفصل، منقطع، ناپيوسته | ||
متضاد | وصل، متصل، پيوسته | ||
انگلیسی | separate, apart, detached, discrete, segregate, another, several, strongly, asunder | ||
عربی | فصل، انفصل، تفرق، فرق، ميز، قسم، قطع، افترق، تفكك، عزل عن بقية، انسحب، استخلص، فك، مستقل، منعزل، متميز، متباعد، متفرق، المنفصلة قطعة ثياب | ||
ترکی | ayırmak | ||
فرانسوی | séparé | ||
آلمانی | separate | ||
اسپانیایی | separado | ||
ایتالیایی | separato | ||
مرتبط | مجزا، جداگانه، منفصل، علیحده، اختصاصی، کنار، غیر ذیعلاقه، مجرد، دیگر، دیگری، غیر، سایر، چند، چندین، مختلف، قویا، شدیدا، سوا، دونیمانه، دوقسمتانه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "جدا" در زبان فارسی به معانی و کاربردهای مختلفی استعمال میشود و قواعد خاصی دارد که به موارد زیر اشاره میشود:
استفاده صحیح از کلمه "جدا" و سایر واژهها در متن، نویسنده را در برقراری ارتباط موثرتر با خواننده یاری میکند. | ||
واژه | جدا | ||
معادل ابجد | 8 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | jodā | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) | ||
مختصات | (جُ) (ص .) | ||
آواشناسی | jodA | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی جدا | ||
پخش صوت |
سوا، تنها، منفصل، جدا کردن کلمه "جدا" در زبان فارسی به معانی و کاربردهای مختلفی استعمال میشود و قواعد خاصی دارد که به موارد زیر اشاره میشود: نحوه نگارش: جدا از هم: استفاده در قواعد نگارشی: حالتهای مختلف: کاربرد در ترکیبات: استفاده صحیح از کلمه "جدا" و سایر واژهها در متن، نویسنده را در برقراری ارتباط موثرتر با خواننده یاری میکند.
1- سوا، مستثنا
2- قطع، وا
3- تنها، فرد، مطلقه، مطلق، منفرد، مهجور
4- جداگانه، عليحده، مجزا، منتزع، منفك
5- ممتاز
6- متباين
7- پراكنده،
8- ، بريده، گسسته، گسيخته، منفصل، منقطع، ناپيوسته
وصل، متصل، پيوسته
separate, apart, detached, discrete, segregate, another, several, strongly, asunder
فصل، انفصل، تفرق، فرق، ميز، قسم، قطع، افترق، تفكك، عزل عن بقية، انسحب، استخلص، فك، مستقل، منعزل، متميز، متباعد، متفرق، المنفصلة قطعة ثياب
ayırmak
séparé
separate
separado
separato
مجزا، جداگانه، منفصل، علیحده، اختصاصی، کنار، غیر ذیعلاقه، مجرد، دیگر، دیگری، غیر، سایر، چند، چندین، مختلف، قویا، شدیدا، سوا، دونیمانه، دوقسمتانه