چرب
licenseمعنی کلمه چرب
معنی واژه چرب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- روغنآلود، روغندار، روغني 2- پرروغن 3- پيهدار 4- بهتر، مرغوبتر 5- دلپذير، خوشآيند، مطبوع، شيرين | ||
انگلیسی | fatty, fat, oily, greasy, adipose, sebaceous, smeary, unctuous, tallowy, creesh | ||
عربی | دهني، دسم، مدهن، بدين، دبق، الدهنية | ||
ترکی | yapışkan | ||
فرانسوی | graisseux | ||
آلمانی | fettig | ||
اسپانیایی | grasiento | ||
ایتالیایی | unto | ||
مرتبط | چاق، چربی مانند، متمایل به چاق، فربه، ضخیم، چربی دار، سمین، روغنی، دهنی، روغن دار، چاپلوسانه، وابسته به چربی، پیهدار، روغنی شده، اغشته، الوده، چرک، چسبناک، کثیف، چرب و نرم، مداهنه امیز، پیه اندود | ||
واژه | چرب | ||
معادل ابجد | 205 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | čarb | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [پهلوی: arpč] | ||
مختصات | (چَ) [ په . ] (ص .) | ||
آواشناسی | Carb | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی چرب | ||
پخش صوت |
زيادي نمودن، مقابل خشک،
کمي سنگين تر از قرار ميان بايع و مشتري
1- روغنآلود، روغندار، روغني
2- پرروغن
3- پيهدار
4- بهتر، مرغوبتر
5- دلپذير، خوشآيند، مطبوع، شيرين
fatty, fat, oily, greasy, adipose, sebaceous, smeary, unctuous, tallowy, creesh
دهني، دسم، مدهن، بدين، دبق، الدهنية
yapışkan
graisseux
fettig
grasiento
unto
چاق، چربی مانند، متمایل به چاق، فربه، ضخیم، چربی دار، سمین، روغنی، دهنی، روغن دار، چاپلوسانه، وابسته به چربی، پیهدار، روغنی شده، اغشته، الوده، چرک، چسبناک، کثیف، چرب و نرم، مداهنه امیز، پیه اندود