چیدن
licenseمعنی کلمه چیدن
معنی واژه چیدن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- كندن 2- بريدن، قيچي كردن 3- قطع كردن 4- پهن كردن، گستردن 5- قرار دادن، نهادن 6- زدن، ستردن 7- انتخاب كردن، جدا كردن، گلچين كردن، گزيدن 8- ستردن، پيراستن، اصلاح كردن 9- دانهچيني كردن 10- 11- ترتيب دادن، مهيا كردن، فراهم كردن | ||
انگلیسی | arrange, pick, mow, pluck, set, cut, pick up, clip, crop, flunk, lop, pare, pick over, pull, skive, snip, tear away, trim, clipping | ||
عربی | رتب، نظم، اتخذ، سوى الخلاف، عدل، يرتب | ||
ترکی | seçmek | ||
فرانسوی | prendre | ||
آلمانی | wählen | ||
اسپانیایی | elegir | ||
ایتالیایی | scegliere | ||
مرتبط | مرتب کردن، ترتیب دادن، منظم کردن، سازمند کردن، اراستن، کندن، باز کردن، سوار کردن، برگزیدن، جیب بری کردن، علف چیدن، چمن را زدن، کشیدن، گلچین کردن، لخت کردن، ناگهان کشیدن، قرار دادن، قرار گرفته، نشاندن، نصب کردن، غروب کردن، بریدن، زدن، برش دادن، قطع کردن، کم کردن، بلند کردن، برداشتن، سرعت گرفتن، بهبودی یافتن، کوتاه کردن، بغل گرفتن، محکم گرفتن، احاطه کردن، گیسو را زدن، حاصل دادن، سرشاخه زدن، شکست خوردن، موجب شکست شدن، هرس کردن، با تنبلی حرکت کردن، شلنگ برداشتن، پوست کندن، تراشیدن، کاستن، قسمت ای زائد چیزی را چیدن، کشیدن دندان، پشم کندن از، بطرف خود کشیدن، عدول کردن، قیچی کردن، پشم چیدن، بسرعت قاپیدن، کش رفتن، از روی بیمیلی جدا شدن از، زینت دادن، درست کردن، پیراستن، موزنی، اختصار، تکه چیده شده، عمل کوتاه کردن، اخبار قیچی شده از روزنامه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "چیدن" در زبان فارسی به معنای قرار دادن یا مرتب کردن چیزی است. در زیر به بررسی قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم:
با رعایت این نکات، میتوان به درستی از کلمه "چیدن" در زبان فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | چیدن | ||
معادل ابجد | 67 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | čidan | ||
ترکیب | (مصدر متعدی) [پهلوی: čītan] ‹چدن، چیندن› | ||
مختصات | (دَ) [ په . ] (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی چیدن | ||
پخش صوت |
کندن ميوه يا گل از درخت يا بوته کلمه "چیدن" در زبان فارسی به معنای قرار دادن یا مرتب کردن چیزی است. در زیر به بررسی قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم: صرف فعل: "چیدن" به عنوان یک فعل، میتواند در زمانهای مختلف صرف شود: نگارش: در نوشتار فارسی، این کلمه به صورت "چیدَن" نوشته میشود که در اینجا "ن" به عنوان علامت مصدر به کار رفته است. استفاده در جملات: این کلمه را میتوان در جملات مختلف به کار برد. به عنوان مثال: صرف و نحو: کلمه "چیدن" میتواند با حروف اضافه یا قیدها ترکیب شود. مثلاً: با رعایت این نکات، میتوان به درستی از کلمه "چیدن" در زبان فارسی استفاده کرد.
1- كندن
2- بريدن، قيچي كردن
3- قطع كردن
4- پهن كردن، گستردن
5- قرار دادن، نهادن
6- زدن، ستردن
7- انتخاب كردن، جدا كردن، گلچين كردن، گزيدن
8- ستردن، پيراستن، اصلاح كردن
9- دانهچيني كردن
10-
11- ترتيب دادن، مهيا كردن، فراهم كردن
arrange, pick, mow, pluck, set, cut, pick up, clip, crop, flunk, lop, pare, pick over, pull, skive, snip, tear away, trim, clipping
رتب، نظم، اتخذ، سوى الخلاف، عدل، يرتب
seçmek
prendre
wählen
elegir
scegliere
مرتب کردن، ترتیب دادن، منظم کردن، سازمند کردن، اراستن، کندن، باز کردن، سوار کردن، برگزیدن، جیب بری کردن، علف چیدن، چمن را زدن، کشیدن، گلچین کردن، لخت کردن، ناگهان کشیدن، قرار دادن، قرار گرفته، نشاندن، نصب کردن، غروب کردن، بریدن، زدن، برش دادن، قطع کردن، کم کردن، بلند کردن، برداشتن، سرعت گرفتن، بهبودی یافتن، کوتاه کردن، بغل گرفتن، محکم گرفتن، احاطه کردن، گیسو را زدن، حاصل دادن، سرشاخه زدن، شکست خوردن، موجب شکست شدن، هرس کردن، با تنبلی حرکت کردن، شلنگ برداشتن، پوست کندن، تراشیدن، کاستن، قسمت ای زائد چیزی را چیدن، کشیدن دندان، پشم کندن از، بطرف خود کشیدن، عدول کردن، قیچی کردن، پشم چیدن، بسرعت قاپیدن، کش رفتن، از روی بیمیلی جدا شدن از، زینت دادن، درست کردن، پیراستن، موزنی، اختصار، تکه چیده شده، عمل کوتاه کردن، اخبار قیچی شده از روزنامه