license
98
1667
100
معنی کلمه چیدن معنی واژه چیدن
معنی:
کندن ميوه يا گل از درخت يا بوتهمترادف 1- كندن
2- بريدن، قيچي كردن
3- قطع كردن
4- پهن كردن، گستردن
5- قرار دادن، نهادن
6- زدن، ستردن
7- انتخاب كردن، جدا كردن، گلچين كردن، گزيدن
8- ستردن، پيراستن، اصلاح كردن
9- دانهچيني كردن
10-
11- ترتيب دادن، مهيا كردن، فراهم كردنانگلیسی arrange, pick, mow, pluck, set, cut, pick up, clip, crop, flunk, lop, pare, pick over, pull, skive, snip, tear away, trim, clippingعربی رتب، نظم، اتخذ، سوى الخلاف، عدل، يرتبترکی seçmekفرانسوی prendreآلمانی wählenاسپانیایی elegirایتالیایی scegliereمرتبط مرتب کردن، ترتیب دادن، منظم کردن، سازمند کردن، اراستن، کندن، باز کردن، سوار کردن، برگزیدن، جیب بری کردن، علف چیدن، چمن را زدن، کشیدن، گلچین کردن، لخت کردن، ناگهان کشیدن، قرار دادن، قرار گرفته، نشاندن، نصب کردن، غروب کردن، بریدن، زدن، برش دادن، قطع کردن، کم کردن، بلند کردن، برداشتن، سرعت گرفتن، بهبودی یافتن، کوتاه کردن، بغل گرفتن، محکم گرفتن، احاطه کردن، گیسو را زدن، حاصل دادن، سرشاخه زدن، شکست خوردن، موجب شکست شدن، هرس کردن، با تنبلی حرکت کردن، شلنگ برداشتن، پوست کندن، تراشیدن، کاستن، قسمت ای زائد چیزی را چیدن، کشیدن دندان، پشم کندن از، بطرف خود کشیدن، عدول کردن، قیچی کردن، پشم چیدن، بسرعت قاپیدن، کش رفتن، از روی بیمیلی جدا شدن از، زینت دادن، درست کردن، پیراستن، موزنی، اختصار، تکه چیده شده، عمل کوتاه کردن، اخبار قیچی شده از روزنامه
مترادف:
1- كندن
2- بريدن، قيچي كردن
3- قطع كردن
4- پهن كردن، گستردن
5- قرار دادن، نهادن
6- زدن، ستردن
7- انتخاب كردن، جدا كردن، گلچين كردن، گزيدن
8- ستردن، پيراستن، اصلاح كردن
9- دانهچيني كردن
10-
11- ترتيب دادن، مهيا كردن، فراهم كردن
ترکیب:
(مصدر متعدی) [پهلوی: čītan] ‹چدن، چیندن›
مختصات:
(دَ) [ په . ] (مص م .)
آواشناسی:
منبع:
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد:
67
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
arrange | pick , mow , pluck , set , cut , pick up , clip , crop , flunk , lop , pare , pick over , pull , skive , snip , tear away , trim , clipping
عربی
رتب | نظم , اتخذ , سوى الخلاف , عدل , يرتب
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)کلمه "چیدن" در زبان فارسی به معنای قرار دادن یا مرتب کردن چیزی است. در زیر به بررسی قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم:
صرف فعل : "چیدن" به عنوان یک فعل، میتواند در زمانهای مختلف صرف شود:
حال: میچینم، میچینی، میچیند
گذشته: چیدم، چیدی، چید
آینده: خواهم چید، خواهی چید
نگارش : در نوشتار فارسی، این کلمه به صورت "چیدَن" نوشته میشود که در اینجا "ن" به عنوان علامت مصدر به کار رفته است.
استفاده در جملات : این کلمه را میتوان در جملات مختلف به کار برد. به عنوان مثال:
من گلها را در باغچه چیدم.
او میخواهد میوهها را بچیند.
صرف و نحو : کلمه "چیدن" میتواند با حروف اضافه یا قیدها ترکیب شود. مثلاً:
چیدن بر روی: مثلاً "میوهها را بر روی میز چید."
چیدن در کنار: مثلاً "کتابها را در کنار هم چید."
نگارش قواعدی : در نوشتن، به یاد داشته باشید که "چیدن" معمولاً به صورت عامل (فعل) به کار میرود و از آن به عنوان اسم هم میتوان استفاده کرد: "چیدن گل".
با رعایت این نکات، میتوان به درستی از کلمه "چیدن" در زبان فارسی استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
صبح که به بازار رفتم، فروشندگان میوههای تازه را روی میزها چیده بودند.
بچهها در پارک گلها را با دقت چیدند تا یک دسته گل زیبا بسازند.
قبل از مهمانی، مادر تمام وسایل را بهطور منظم چید تا فضایی دلنشین ایجاد کند.
فرهنگ فارسی هوشیار واژگان مرتبط: مرتب کردن، ترتیب دادن، منظم کردن، سازمند کردن، اراستن، کندن، باز کردن، سوار کردن، برگزیدن، جیب بری کردن، علف چیدن، چمن را زدن، کشیدن، گلچین کردن، لخت کردن، ناگهان کشیدن، قرار دادن، قرار گرفته، نشاندن، نصب کردن، غروب کردن، بریدن، زدن، برش دادن، قطع کردن، کم کردن، بلند کردن، برداشتن، سرعت گرفتن، بهبودی یافتن، کوتاه کردن، بغل گرفتن، محکم گرفتن، احاطه کردن، گیسو را زدن، حاصل دادن، سرشاخه زدن، شکست خوردن، موجب شکست شدن، هرس کردن، با تنبلی حرکت کردن، شلنگ برداشتن، پوست کندن، تراشیدن، کاستن، قسمت ای زائد چیزی را چیدن، کشیدن دندان، پشم کندن از، بطرف خود کشیدن، عدول کردن، قیچی کردن، پشم چیدن، بسرعت قاپیدن، کش رفتن، از روی بیمیلی جدا شدن از، زینت دادن، درست کردن، پیراستن، موزنی، اختصار، تکه چیده شده، عمل کوتاه کردن، اخبار قیچی شده از روزنامه