حساب کردن
licenseمعنی کلمه حساب کردن
معنی واژه حساب کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- شماره كردن 2- شمردن، محاسبه كردن 3- سنجيدن 4- برآورد كردن 5- شمارش، محاسبه 6- محسوبداشتن 7- خيال كردن، فرض كردن، فكر كردن | ||
انگلیسی | calculate, account, count, compute, numerate, score, figure, sum, cipher | ||
عربی | حسب، تعمد، اعتقد، ظن، عد، جرد حسابا، فكر في النتائج، اتكل، حساب | ||
مرتبط | محاسبه کردن، بر اورد کردن، شمردن، محاسبه نمودن، حساب پس دادن، دانستن، مسئول بودن، پنداشتن، تخمین زدن، خواندن یا شمردن، قادر شمردن، بشمار اوردن، امتیاز گرفتن، بحساب آوردن، تحقیر کردن، ثبت کردن، پوان اورد ن، تصویر کردن، کشیدن، مجسم کردن، جمع کردن، باهم جمع کردن، مختصر وموجزکردن، سری کردن، صفر گذاردن، برمز دراوردن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "حساب کردن" در زبان فارسی به معنی محاسبه یا ارزیابی مقدار چیزی است. در استفاده از این عبارت، چند نکته قواعدی و نگارشی وجود دارد که باید مد نظر قرار داد:
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی و به طور مؤثری از کلمه "حساب کردن" استفاده کنید. | ||
واژه | حساب کردن | ||
معادل ابجد | 345 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی حساب کردن | ||
پخش صوت |
بررسي کردن، مطالعه و دقت کردن، محاسبت کلمه "حساب کردن" در زبان فارسی به معنی محاسبه یا ارزیابی مقدار چیزی است. در استفاده از این عبارت، چند نکته قواعدی و نگارشی وجود دارد که باید مد نظر قرار داد: نحوه نوشتار: صرف فعل: استفاده در جملات: ترکیبهای معنایی: با رعایت این نکات، میتوانید به درستی و به طور مؤثری از کلمه "حساب کردن" استفاده کنید.
1- شماره كردن
2- شمردن، محاسبه كردن
3- سنجيدن
4- برآورد كردن
5- شمارش، محاسبه
6- محسوبداشتن
7- خيال كردن، فرض كردن، فكر كردن
calculate, account, count, compute, numerate, score, figure, sum, cipher
حسب، تعمد، اعتقد، ظن، عد، جرد حسابا، فكر في النتائج، اتكل، حساب
محاسبه کردن، بر اورد کردن، شمردن، محاسبه نمودن، حساب پس دادن، دانستن، مسئول بودن، پنداشتن، تخمین زدن، خواندن یا شمردن، قادر شمردن، بشمار اوردن، امتیاز گرفتن، بحساب آوردن، تحقیر کردن، ثبت کردن، پوان اورد ن، تصویر کردن، کشیدن، مجسم کردن، جمع کردن، باهم جمع کردن، مختصر وموجزکردن، سری کردن، صفر گذاردن، برمز دراوردن