خراب
licenseمعنی کلمه خراب
معنی واژه خراب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | صفت، مخروب، منهدم، ناآباد، ويرانه، ويران، نابسامان، اوراق، اسقاط ، خرست، طافح، لايعقل، مست ، تباه، ضايع، فاسد، معيوب ، باير، لميزرع ، آوار ، بدكاره، جنده، فاحشه، ، بدنام، بيآبرو، رسوا | ||
متضاد | آباد، سالم هشيار سالم آباد نجيب 1- بدنام، بيآبرو، رسوا | ||
انگلیسی | spoiled, ruined, bad, devastated, impaired, ruinous, desolate, rotten, debauched, ill, wasted, depraved, miscreant, rotten-hearted, tumble-down, Out of service, stickit, broken | ||
عربی | مكسور | ||
ترکی | kırık | ||
فرانسوی | cassé | ||
آلمانی | gebrochen | ||
اسپانیایی | roto | ||
ایتالیایی | rotto | ||
مرتبط | خراب شده، لوس، ضایع، بد، مضر، زشت، نامساعد، ویرانگر، خانمان برانداز، ویران، خراب کننده، متروک، حزین، بی جمعیت، پوسیده، زنگ زده، چروک، روبفساد، بیمار، مریض، سوء، ناخوش، فاسد الاخلاق، بی وجدان، خدا نشناس، بی دین، رافضی، خبیی، خود فروش، لغزان، شکست خورده، ناقص | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "خراب" در زبان فارسی به عنوان صفت و یا اسم استفاده میشود. در زیر به چند نکته نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میکنم: ۱. کاربرد صفت: "خراب" به عنوان صفت به معنای از بین رفته، آسیبدیده یا در وضعیت نامناسب به کار میرود. به عنوان مثال:
۲. اسم: در برخی از موارد، "خراب" به عنوان اسم نیز استفاده میشود. به عنوان مثال:
۳. تطابق با نوع و جنس: این کلمه بهطور معمول به صورت مذکر و مونث یکسان به کار میرود، اما در جملات و عبارات باید به تطابق صفات با اسمها توجه کرد:
۴. قید: کلمه "خراب" میتواند بهعنوان قید در جملات به کار رود تا وضعیت یا حالتی را مشخص کند. مثال:
۵. استفادهها: میتوان از "خراب" در ترکیبات یا عبارات مختلف نیز استفاده کرد. مانند:
۶. نگارش و املاء: املای صحیح این کلمه "خراب" است و در نوشتار باید به این نکته توجه شود که آن را صحیح و بدون غلط املایی بنویسید. توجه به این نکات کمک میکند تا بهطور صحیح و موثر از کلمه "خراب" در نوشتار و گفتار استفاده کنید. | ||
واژه | خراب | ||
معادل ابجد | 803 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | xarāb | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی، مقابلِ آباد، جمع: خِرَب] | ||
مختصات | (خَ) | ||
آواشناسی | xarAb | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خراب | ||
پخش صوت |
ويران شدن، ويراني کلمه "خراب" در زبان فارسی به عنوان صفت و یا اسم استفاده میشود. در زیر به چند نکته نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میکنم: ۱. کاربرد صفت: "خراب" به عنوان صفت به معنای از بین رفته، آسیبدیده یا در وضعیت نامناسب به کار میرود. به عنوان مثال: ۲. اسم: در برخی از موارد، "خراب" به عنوان اسم نیز استفاده میشود. به عنوان مثال: ۳. تطابق با نوع و جنس: این کلمه بهطور معمول به صورت مذکر و مونث یکسان به کار میرود، اما در جملات و عبارات باید به تطابق صفات با اسمها توجه کرد: ۴. قید: کلمه "خراب" میتواند بهعنوان قید در جملات به کار رود تا وضعیت یا حالتی را مشخص کند. مثال: ۵. استفادهها: میتوان از "خراب" در ترکیبات یا عبارات مختلف نیز استفاده کرد. مانند: ۶. نگارش و املاء: املای صحیح این کلمه "خراب" است و در نوشتار باید به این نکته توجه شود که آن را صحیح و بدون غلط املایی بنویسید. توجه به این نکات کمک میکند تا بهطور صحیح و موثر از کلمه "خراب" در نوشتار و گفتار استفاده کنید.
صفت، مخروب، منهدم، ناآباد، ويرانه، ويران، نابسامان، اوراق، اسقاط ، خرست، طافح، لايعقل، مست ، تباه، ضايع، فاسد، معيوب ، باير، لميزرع ، آوار ، بدكاره، جنده، فاحشه، ، بدنام، بيآبرو، رسوا
آباد، سالم هشيار سالم آباد نجيب
1- بدنام، بيآبرو، رسوا
spoiled, ruined, bad, devastated, impaired, ruinous, desolate, rotten, debauched, ill, wasted, depraved, miscreant, rotten-hearted, tumble-down, Out of service, stickit, broken
مكسور
kırık
cassé
gebrochen
roto
rotto
خراب شده، لوس، ضایع، بد، مضر، زشت، نامساعد، ویرانگر، خانمان برانداز، ویران، خراب کننده، متروک، حزین، بی جمعیت، پوسیده، زنگ زده، چروک، روبفساد، بیمار، مریض، سوء، ناخوش، فاسد الاخلاق، بی وجدان، خدا نشناس، بی دین، رافضی، خبیی، خود فروش، لغزان، شکست خورده، ناقص