خراب کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه خراب کردن
معنی واژه خراب کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | تخريب كردن، ويران ساختن، از حيز انتقاع انداختن، ازكارانداختن، اسقاط كردن ، تباه ساختن، ضايع كردن، تباه كردن ، بهفحشا كشانيدن، فاسد كردن ، بيآبرو ك | ||
متضاد | آباد كردن، ساختن، تعمير كردن، مرمت كردن بهكار انداختن، روبهراه كردن 1- تباه ساختن، ضايع كردن، تباه كردن 2- بهفحشا كشانيدن، فاسد كردن 3- بيآبرو ك | ||
عربی | خراب، تدمير، دمار، تخريب، خربة، انهيار، بقايا، سبب الخراب، تلف، خرب، تهدم، أذي، دمر، فقر، أحبط، سلب المرأة عفافها، انهار، افتقر، فلس، ألحق الضرر ب، يخرب | ||
واژه | خراب کردن | ||
معادل ابجد | 1077 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خراب کردن | ||
پخش صوت |
- 1 ويران کردن
مقابل آباد کردن . - 2 تباه کردن .
تخريب كردن، ويران ساختن، از حيز انتقاع انداختن، ازكارانداختن، اسقاط كردن ، تباه ساختن، ضايع كردن، تباه كردن ، بهفحشا كشانيدن، فاسد كردن ، بيآبرو ك
آباد كردن، ساختن، تعمير كردن، مرمت كردن بهكار انداختن، روبهراه كردن
1- تباه ساختن، ضايع كردن، تباه كردن
2- بهفحشا كشانيدن، فاسد كردن
3- بيآبرو ك
خراب، تدمير، دمار، تخريب، خربة، انهيار، بقايا، سبب الخراب، تلف، خرب، تهدم، أذي، دمر، فقر، أحبط، سلب المرأة عفافها، انهار، افتقر، فلس، ألحق الضرر ب، يخرب