license
98
1667
100
معنی کلمه درست کردن معنی واژه درست کردن
معنی:
مرمت کردن، ساختنانگلیسی fix, make, right, devise, trim, make up, concoct, emend, straighten, mend, adapt, build, clean, compose, fashion, fettle, gully, indite, integrate, redd, weave, address, agree, organize, regulate, to makeعربی حل، أصلح، ثبت، حدد، عالج، عدل، ركز، أعطى الشىء شكلا، نظم، ورط، هيأ، ألقى المسؤلية، أعاق، لصق، شفى، إنتقم من، رسخ، قرر، مأزق، حرج، موقع السفينة أو الطائرة، ورطة، يصلحمرتبط تعمیر کردن، محکم کردن، ثابت شدن، نصب کردن، ثابت ماندن، ساختن، ایجاد کردن، انجام دادن، بوجود اوردن، تصنیف کردن، درست شدن، اصلاح کردن، دفع ستم کردن از، قائم نگاداشتن، تدبیر کردن، تعبیه کردن، اختراع کردن، زینت دادن، تراشیدن، اراستن، پیراستن، چیدن، جبران کردن، ترکیب کردن، جعل کردن، گریم کردن، خوشامد گویی کردن، پختن، گواریدن، تصحیح کردن، غلط گیری کردن، مرتب کردن، راست کردن، مرمت کردن، رفو کردن، بهبودی یافتن، شفاء دادن، وفق دادن، اقتباس کردن، تعدیل کردن، جور کردن، سازوار کردن، بناء کردن، ساختمان کردن، تمیز کردن، پاک کردن، تصفیه کردن، زدودن، منزهکردن، سرودن، بشکل در اوردن، کندن، انشاء کردن، نوشتن، کامل کردن، تمام کردن، یکی کردن، تابعه اولیه چیزی را گرفتن، رها ساختن، بافتن، خطاب کردن، نشانی دادن، قراول رفتن، دستور دادن، اداره کردن، موافقت کردن، موافق بودن، پسند امدن، اشتی دادن، ترتیب دادن، سازمان دادن، متشکل کردن، تشکیلات دادن، سرو صورت دادن، تشکیل دادن، تنظیم کردن، منظم کردن، میزان کردن
آواشناسی:
منبع:
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد:
938
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
fix | make , right , devise , trim , make up , concoct , emend , straighten , mend , adapt , build , clean , compose , fashion , fettle , gully , indite , integrate , redd , weave , address , agree , organize , regulate , to make
عربی
حل | أصلح , ثبت , حدد , عالج , عدل , ركز , أعطى الشىء شكلا , نظم , ورط , هيأ , ألقى المسؤلية , أعاق , لصق , شفى , إنتقم من , رسخ , قرر , مأزق , حرج , موقع السفينة أو الطائرة , ورطة , يصلح
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)کلمه "درست کردن" ترکیبی است از فعل "درست" و فعل "کردن". در زبان فارسی، این کلمه به معنای "ساختن یا ایجاد کردن چیزی به نحو صحیح" استفاده میشود.
قواعد و نکات نگارشی مرتبط با "درست کردن":
فعل مرکب : "درست کردن" به عنوان یک فعل مرکب در ساختار جملات استفاده میشود. این فعل اغلب به کارهایی اشاره دارد که به تصحیح یا بهبود چیزی مربوط میشوند.
صرف فعل : این فعل در زمانهای مختلف (حال، گذشته، آینده) صرف میشود. مثال:
حال: من دارم درست میکنم.
گذشته: او درست کرد.
آینده: ما فردا درست خواهیم کرد.
استفاده صحیح در جملات : باید توجه داشت که "درست کردن" میتواند به صورت مستقل و یا به همراه مفعول به کار رود. مثال:
من دارم یک عکس را درست میکنم. (با مفعول)
او همیشه تلاش میکند تا اشتباهاتش را درست کند. (فعل و مفعول)
نکات نگارشی :
از ویرگول استفاده کنید تا جملات پیچیدهتر را تقسیم کنید.
در نوشتار رسمی، سعی کنید از عبارات و جملات واضح و مختصر استفاده کنید تا مفهوم به درستی منتقل شود.
با رعایت این موارد، میتوانید از کلمه "درست کردن" به صورت صحیح و مؤثر در جملات خود استفاده کنید.
فرهنگ فارسی هوشیار واژگان مرتبط: تعمیر کردن، محکم کردن، ثابت شدن، نصب کردن، ثابت ماندن، ساختن، ایجاد کردن، انجام دادن، بوجود اوردن، تصنیف کردن، درست شدن، اصلاح کردن، دفع ستم کردن از، قائم نگاداشتن، تدبیر کردن، تعبیه کردن، اختراع کردن، زینت دادن، تراشیدن، اراستن، پیراستن، چیدن، جبران کردن، ترکیب کردن، جعل کردن، گریم کردن، خوشامد گویی کردن، پختن، گواریدن، تصحیح کردن، غلط گیری کردن، مرتب کردن، راست کردن، مرمت کردن، رفو کردن، بهبودی یافتن، شفاء دادن، وفق دادن، اقتباس کردن، تعدیل کردن، جور کردن، سازوار کردن، بناء کردن، ساختمان کردن، تمیز کردن، پاک کردن، تصفیه کردن، زدودن، منزهکردن، سرودن، بشکل در اوردن، کندن، انشاء کردن، نوشتن، کامل کردن، تمام کردن، یکی کردن، تابعه اولیه چیزی را گرفتن، رها ساختن، بافتن، خطاب کردن، نشانی دادن، قراول رفتن، دستور دادن، اداره کردن، موافقت کردن، موافق بودن، پسند امدن، اشتی دادن، ترتیب دادن، سازمان دادن، متشکل کردن، تشکیلات دادن، سرو صورت دادن، تشکیل دادن، تنظیم کردن، منظم کردن، میزان کردن