اخم کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه اخم کردن
معنی واژه اخم کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | scowl, pout, frown, fret, lour, glower, lower, to frown | ||
عربی | تجهم، عبس، اكفهر، قطب، كشر، عبوس، تقطيب، scowl | ||
مرتبط | لب را بزیر اویختن، لب ولوچه را جمع کردن، روی درهم کشیدن، جور بجور کردن، گلابتون دوزی کردن، پوسترا بردن، کج خلقی کردن، ساییده شدن، تیره شدن، گرفته شدن، خیره نگاه کردن، پایین اوردن، کاستن از، تخفیف دادن، تنزل دادن، فروکش کردن | ||
واژه | اخم کردن | ||
معادل ابجد | 915 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اخم کردن | ||
پخش صوت |
آژنگ افکندن يان دو ابرو
ترش کردن روي خشم گرفتن گره بر
ابرو در آوردن در حال خشم .
scowl, pout, frown, fret, lour, glower, lower, to frown
تجهم، عبس، اكفهر، قطب، كشر، عبوس، تقطيب، scowl
لب را بزیر اویختن، لب ولوچه را جمع کردن، روی درهم کشیدن، جور بجور کردن، گلابتون دوزی کردن، پوسترا بردن، کج خلقی کردن، ساییده شدن، تیره شدن، گرفته شدن، خیره نگاه کردن، پایین اوردن، کاستن از، تخفیف دادن، تنزل دادن، فروکش کردن