رنج
licenseمعنی کلمه رنج
معنی واژه رنج
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آزار، اضطراب، الم، اندوه، بلا، تعب، داء، درد، دشواري، زجر، زحمت، سختي، عذاب، غم، كد، گرفتاري، محنت، مرارت، مشقت، مصيبت، ملال، نكبت | ||
انگلیسی | pain,affliction,toil,agony,tribulation,discomfort,labor,fatigue,difficulties,mortification,bale,discomfiture,teen,throe,trial | ||
عربی | ألم، الم، وجع، حزن، عناء، أسى، عقوبة، جهد، أزعج، أمض، عض، كبد، عانى، كابد | ||
ترکی | cefa | ||
فرانسوی | souffrance | ||
آلمانی | leiden | ||
اسپانیایی | sufrimiento | ||
ایتالیایی | sofferenza | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "رنج" در زبان فارسی به معنای سختی، درد و یا زحمت است. استفاده و نگارش صحیح این کلمه نیازمند توجه به قواعد نگارشی و قواعد عمومی زبان فارسی است. در ادامه به برخی از نکات مربوط به "رنج" پرداخته میشود:
بهطور کلی، کلمه "رنج" از جمله کلمات رایج در زبان فارسی است که در زمینههای مختلفی میتواند مورد استفاده قرار گیرد و توجه به قواعد نگارشی در استفاده از آن باعث بهبود نوشتار میشود. | ||
واژه | رنج | ||
معادل ابجد | 253 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | ranj | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: ranĵ] | ||
مختصات | (رَ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | ranj | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی رنج | ||
پخش صوت |
محنت، مشقت، تعب، سختي ناشي از کار و کوشش، کلمه "رنج" در زبان فارسی به معنای سختی، درد و یا زحمت است. استفاده و نگارش صحیح این کلمه نیازمند توجه به قواعد نگارشی و قواعد عمومی زبان فارسی است. در ادامه به برخی از نکات مربوط به "رنج" پرداخته میشود: نوشتن صحیح کلمه: قید و فعل: استفاده در جملات: مترادفها و متضادها: بهطور کلی، کلمه "رنج" از جمله کلمات رایج در زبان فارسی است که در زمینههای مختلفی میتواند مورد استفاده قرار گیرد و توجه به قواعد نگارشی در استفاده از آن باعث بهبود نوشتار میشود.
تعب که در کار برند، زحمت
آزار، اضطراب، الم، اندوه، بلا، تعب، داء، درد، دشواري، زجر، زحمت، سختي، عذاب، غم، كد، گرفتاري، محنت، مرارت، مشقت، مصيبت، ملال، نكبت
pain,affliction,toil,agony,tribulation,discomfort,labor,fatigue,difficulties,mortification,bale,discomfiture,teen,throe,trial
ألم، الم، وجع، حزن، عناء، أسى، عقوبة، جهد، أزعج، أمض، عض، كبد، عانى، كابد
cefa
souffrance
leiden
sufrimiento
sofferenza