اردو
licenseمعنی کلمه اردو
معنی واژه اردو
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اردوگاه، لشكرگاه 2- سپاه، قشون، لشكر 3- زباناردو 4- پيكنيك، گردشدستهجمعي، گردشعلمي | ||
انگلیسی | camp, urdu | ||
عربی | الأردية | ||
ترکی | urduca | ||
فرانسوی | ourdou | ||
آلمانی | urdu | ||
اسپانیایی | urdu | ||
ایتالیایی | urdu | ||
مرتبط | لشکرگاه، خیمه گاه، ربع، خیل | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "اردو" در زبان فارسی به معنای "خیمه" یا "چادر" است و به عنوان یک زبان نیز شناخته میشود که گویشهای مختلفی دارد و بهویژه در پاکستان و هند رایج است. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
با رعایت این اصول، میتوانید به شکلی درست و شفاف از کلمه "اردو" در نوشتههای خود استفاده کنید. | ||
واژه | اردو | ||
معادل ابجد | 211 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | 'ordu | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [ترکی] | ||
مختصات | ( ~.) (اِ.) | ||
آواشناسی | 'ordu | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اردو | ||
پخش صوت |
ترکي - 1 سپاه بسيجيده - 2 لشگرگاه کلمه "اردو" در زبان فارسی به معنای "خیمه" یا "چادر" است و به عنوان یک زبان نیز شناخته میشود که گویشهای مختلفی دارد و بهویژه در پاکستان و هند رایج است. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره میشود: نوشتار: کلمه "اردو" باید با الفبای فارسی نوشته شود و به این صورت است: "اردو". نقطهگذاری: در متنهایی که به کلمه "اردو" اشاره میشود، اگر در جملات دیگر در مورد زبان اردو صحبت میکنید، ممکن است لازم باشد نام آن (زبان اردو) را به روشنی بیان کنید. تلفظ: تلفظ صحیح این کلمه "اردو" است و تأکید بر حرف اول آن است. نوع کلمه: "اردو" به عنوان اسم، نام یک زبان خاص است و هنگام استفاده از آن در متن، باید به جایگاه و معنا توجه کنید. معادلهای فارسی: برای کاهش سوءتفاهم ممکن است از معادلهای فارسی استفاده کنید؛ مثلاً بهجای "زبان اردو"، بهطور مستقیم میتوانید بگویید "زبان مسلمانان هند و پاکستان". با رعایت این اصول، میتوانید به شکلی درست و شفاف از کلمه "اردو" در نوشتههای خود استفاده کنید.
- 3 نام زبان مردم پاکستان و هند
(اسم) - 1 مجموع سپاهيان با تمام
لوازم که بجانبي گسيل دارند مجموع قشون
و لوازم او در سفر . - 2 لشکر گاه
اردوگاه . - 3 محلي که ورزشکاران يا
پيشاهنگان براي تمرين يا تفريح گرد آيند .
- 4 زبان معمولي در پاکستان و بخشي از
هندوستان .
1- اردوگاه، لشكرگاه
2- سپاه، قشون، لشكر
3- زباناردو
4- پيكنيك، گردشدستهجمعي، گردشعلمي
camp, urdu
الأردية
urduca
ourdou
urdu
urdu
urdu
لشکرگاه، خیمه گاه، ربع، خیل