سایه
licenseمعنی کلمه سایه
معنی واژه سایه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- شبح، ظل، نسار، نش 2- پناه، حمايت 3- توجه، عنايت 4- اثر، تاثير، نتيجه 5- نفوذ 6- حشمت، بزرگي، جلال 7- غيرواقعي، صوري 8- وهمي، موهوم 9- نقاطتيره تر (در نقاشي) | ||
انگلیسی | shade, shadow, shading, auspices, hatching, umbra, patronage, umbrage, protection, shadiness | ||
عربی | ظل، فيء، ظلة، مسحة، شبح، طيف، ظلام، عتمة، خيال، روح، كمة المصباح، سحابة حزن أو شك، فارق دقيق لا يكاد يذكر، لون، ظلل، ستر، تدرج، قتم، خفض السعر، نزل، ظلل الرسم، تدرج على نحو غير ملحوظ، الظل | ||
ترکی | gölge | ||
فرانسوی | ombre | ||
آلمانی | schatten | ||
اسپانیایی | sombra | ||
ایتالیایی | ombra | ||
مرتبط | سایه رنگ، حباب چراغ یا فانوس، اباژور، جای سایه دار، اختلاف جزئی، توصیف، توجهات، شگون، حسن توجه، تطیر، سایه زنی، هاشورزنی، روح، نقطه تاریک، حمایت، پشتیبانی، سرپرستی، قیمومت، سایه شاخ و برگ، رنجش، تاری، تاریکی، حفاظت، محافظت، حفظ، حفاظ | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «سایه» در زبان فارسی به معنی سایهبان و یا نشانه و اثری از یک شیء است که به دلیل وجود نور ایجاد میشود. در نگارش و استفاده از این کلمه، قواعد خاصی وجود دارد که میتواند به شما کمک کند:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه «سایه» به درستی و به شکل حرفهای در نوشتار فارسی استفاده کنید. | ||
واژه | سایه | ||
معادل ابجد | 76 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | sāye | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: sāyak] (فیزیک) | ||
مختصات | (یَیا یِ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | sAye | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی سایه | ||
پخش صوت |
سياهي بدن انسان يا هر جسم ديگر که در برابر آفتاب يا کلمه «سایه» در زبان فارسی به معنی سایهبان و یا نشانه و اثری از یک شیء است که به دلیل وجود نور ایجاد میشود. در نگارش و استفاده از این کلمه، قواعد خاصی وجود دارد که میتواند به شما کمک کند: نحوه نوشتن: کلمه «سایه» بدون هیچگونه مشکل املایی نوشته میشود. تطبیق با قواعد صرف و نحو: تجزیه و تحلیل واژه: این کلمه به ریشه «سای» (ساییدن) برمیگردد و میتواند به صورتهای مختلفی در جملات و متنها به کار رود. تقارن معنایی: کلمه «سایه» میتواند معانی مجازی نیز داشته باشد، به طوری که به معنای تأثیر یا وجود همخوانی در زندگی یا روحیه افراد هم به کار میرود: «او سایهای از گذشتهاش بر دوش دارد.» با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه «سایه» به درستی و به شکل حرفهای در نوشتار فارسی استفاده کنید.
روشنائي چراغ بر روي زمين منعکس گردد
1- شبح، ظل، نسار، نش
2- پناه، حمايت
3- توجه، عنايت
4- اثر، تاثير، نتيجه
5- نفوذ
6- حشمت، بزرگي، جلال
7- غيرواقعي، صوري
8- وهمي، موهوم
9- نقاطتيره تر (در نقاشي)
shade, shadow, shading, auspices, hatching, umbra, patronage, umbrage, protection, shadiness
ظل، فيء، ظلة، مسحة، شبح، طيف، ظلام، عتمة، خيال، روح، كمة المصباح، سحابة حزن أو شك، فارق دقيق لا يكاد يذكر، لون، ظلل، ستر، تدرج، قتم، خفض السعر، نزل، ظلل الرسم، تدرج على نحو غير ملحوظ، الظل
gölge
ombre
schatten
sombra
ombra
سایه رنگ، حباب چراغ یا فانوس، اباژور، جای سایه دار، اختلاف جزئی، توصیف، توجهات، شگون، حسن توجه، تطیر، سایه زنی، هاشورزنی، روح، نقطه تاریک، حمایت، پشتیبانی، سرپرستی، قیمومت، سایه شاخ و برگ، رنجش، تاری، تاریکی، حفاظت، محافظت، حفظ، حفاظ