سایه افکندن
licenseمعنی کلمه سایه افکندن
معنی واژه سایه افکندن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- سايه كردن، سايه گستردن، سايه انداختن 2- مستولي شدن، چيره شدن، حكم فرما شدن 3- التفات كردن، توجه كردن، عنايت كردن | ||
انگلیسی | shadow, shade | ||
عربی | ظل، شبح، خيال، فيء، طيف، ظلمة، صورة منعكسة، بوليس سري، تعقب خلسة، تعقب سرا، ظلم | ||
مرتبط | سایه افکندن بر، پنهان کردن، سایه انداختن، رد پای کسی را گرفتن، سایه دار کردن، تیره کردن، کم کردن، زیر و بم کردن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "سایه افکندن" در زبان فارسی از دو بخش تشکیل شده است: "سایه" و "افکندن". این ترکیب به معنای ایجاد سایه و یا پوشاندن بخشی از فضا توسط سایه است. برای استفاده درست و نگارش صحیح این ترکیب، چند نکته نگارشی و دستوری را میتوان مدنظر قرار داد:
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی و زیبایی از ترکیب "سایه افکندن" در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | سایه افکندن | ||
معادل ابجد | 281 | ||
تعداد حروف | 10 | ||
نوع | مصدر | ||
مختصات | ( ~ . اَ کَ دَ) (مص ل .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی سایه افکندن | ||
پخش صوت |
توجه کردن کلمه "سایه افکندن" در زبان فارسی از دو بخش تشکیل شده است: "سایه" و "افکندن". این ترکیب به معنای ایجاد سایه و یا پوشاندن بخشی از فضا توسط سایه است. برای استفاده درست و نگارش صحیح این ترکیب، چند نکته نگارشی و دستوری را میتوان مدنظر قرار داد: نوشتار صحیح: ترکیب "سایه افکندن" باید به همین شکل نوشته شود و از فاصلهگذاری نادرست (مثلاً "سایهافکندن") پرهیز شود. جایگاه فعل: این ترکیب معمولاً به عنوان یک فعل در جملات استفاده میشود و باید به درستی در ساختار جمله قرار گیرد. مثلاً: "خورشید به آرامی سایه میافکند." فعل مناسب: در صورتی که بخواهید از این ترکیب در جملات مختلف استفاده کنید، به زمان و وجه فعل دقت کنید. مثلاً: "سایه افکند"، "سایه افکنده است"، "سایه خواهد افکند"، و غیره. استفادهها: میتوانید از این ترکیب در توصیف مکانهای مختلف، حال و هوای یک صحنه، یا توصیف اشیاء استفاده کنید. به عنوان مثال: "درختان بزرگ سایه میافکنند." با رعایت این نکات، میتوانید به درستی و زیبایی از ترکیب "سایه افکندن" در نوشتار خود استفاده کنید.
متوجه احوال کسي گرديدن .
1- سايه كردن، سايه گستردن، سايه انداختن
2- مستولي شدن، چيره شدن، حكم فرما شدن
3- التفات كردن، توجه كردن، عنايت كردن
shadow, shade
ظل، شبح، خيال، فيء، طيف، ظلمة، صورة منعكسة، بوليس سري، تعقب خلسة، تعقب سرا، ظلم
سایه افکندن بر، پنهان کردن، سایه انداختن، رد پای کسی را گرفتن، سایه دار کردن، تیره کردن، کم کردن، زیر و بم کردن