سرما زدگی
license
98
1667
100
معنی کلمه سرما زدگی
معنی واژه سرما زدگی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | frostbite, nip, chilblain, kibe, cold | ||
عربی | قضمة الصقيع، سفح الجليد، أثر الصقيع | ||
مرتبط | سرمازدگی، یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما، زخم زبان، دردناک بودن، چیز، چیزی، سرماسوزک | ||
واژه | سرما زدگی | ||
معادل ابجد | 342 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی سرما زدگی | ||
پخش صوت |
- 1 حالت سرما زده .
- 2 آفتي که به سبب سرماي شديد
به درختان و ميوه هاي آنها رسد .
- 3 آسيبي که به علت سرماي سخت در
برخي از اعضاي بدن ايجاد ميشود .
frostbite, nip, chilblain, kibe, cold
قضمة الصقيع، سفح الجليد، أثر الصقيع
سرمازدگی، یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما، زخم زبان، دردناک بودن، چیز، چیزی، سرماسوزک