سقوط کردن
licenseمعنی کلمه سقوط کردن
معنی واژه سقوط کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- افتادن 2- برافتادن، برنار شدن 3- كاهش يافتن 4- منحرف شدن، در منجلاب فساد افتادن | ||
انگلیسی | fall, fall down, crash, collapse, decline, drop, slump, to fall | ||
عربی | خريف، انهيار، خفق، ذبول، قطع الأشجار، نعاس، إنخفاض في السعر، حجاب إمرأة، إفلاس، حبل، عدد الأشجار المقطوعة، سقط، وقع، تساقط، هبط، خر، انهار، تلاشى، سكن، سلسلة، تدلى، أخمد، ضم، ولد، انهزم، شرع بهمة و نشاط، تقع عليك المسئولية، أصبح، تدنى، يسقط | ||
مرتبط | ویران شدن، پایین امدن، تنزل کردن، چکیدن، پایین افتادن، پرت شدن، درهم شکستن، ریز ریز شدن، ناخوانده وارد شدن، تصادم کردن، خرد کردن، فرو ریختن، غش کردن، دچار سقوط و اضمحلال شدن، رد کردن، نپذیرفتن، شیب پیدا کردن، صرف کردن، رها کردن، انداختن، از قلم انداختن، ژوشیدن، یکباره فرو ریختن، یکباره پایین امدن یا افتادن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «سقوط کردن» در زبان فارسی به معنای «افتادن»، «پایین آمدن» یا «ناگهان از بالاتر به پایین آمدن» است. در نگارش و استفاده از این کلمه در جملات، به چند نکته توجه کنید:
در نهایت، برای نگارش صحیح و مناسب، همیشه با توجه به بافت معنایی و استفاده از کلمات، سعی کنید واژهها را انتخاب کنید که بیشترین دقت و وضوح را در انتقال مفهوم داشته باشند. | ||
واژه | سقوط کردن | ||
معادل ابجد | 449 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی سقوط کردن | ||
پخش صوت |
- 1 افتادن فرود آمدن بر زمين . کلمه «سقوط کردن» در زبان فارسی به معنای «افتادن»، «پایین آمدن» یا «ناگهان از بالاتر به پایین آمدن» است. در نگارش و استفاده از این کلمه در جملات، به چند نکته توجه کنید: ساختار کلمه: «سقوط» اسم و «کردن» فعل است که در کنار هم یک فعل مرکب را تشکیل میدهند. در نوشتار رسمی میتوان به جای «سقوط کردن» از کلمات مشابهی مثل «افتادن» یا «زیر آمدن» استفاده کرد، البته با توجه به زمینه و مفهوم. استفاده در جملات: این عبارت میتواند در مواقع مختلف به کار رود. مثلاً: نگارشی: در نوشتار، دقت کنید که پیشوند یا پسوند خاصی به کلمه اضافه نشود مگر آنکه معنای جدیدی مدنظر باشد. همچنین باید مراقب باشید که کلمه به درستی نوشته و مفهوم رسانده شود. سخنرانی و گفتگو: در مکالمات روزمره، میتوانید از «سقوط کردن» به صورت غیررسمیتر و در موقعیتهای مختلف استفاده کنید، اما در متون رسمی و علمی، باید به دقت بیشتری انتخابهای واژگانی کنید. در نهایت، برای نگارش صحیح و مناسب، همیشه با توجه به بافت معنایی و استفاده از کلمات، سعی کنید واژهها را انتخاب کنید که بیشترین دقت و وضوح را در انتقال مفهوم داشته باشند.
- 2 به انحطاط اخلاقي مواجه شدن :
در منجلاب فحشا سقوط کرد . - 3 تسليم
شدن به مردي به طور نامشروع فاسد شدن
زن . يا سقوط کردن شهري يا کشوري . به
تصرف غالب در آمدن شهر يا کشور . يا سقوط
کردن دولت . بر کنار شدن وزيران از کار .
1- افتادن
2- برافتادن، برنار شدن
3- كاهش يافتن
4- منحرف شدن، در منجلاب فساد افتادن
fall, fall down, crash, collapse, decline, drop, slump, to fall
خريف، انهيار، خفق، ذبول، قطع الأشجار، نعاس، إنخفاض في السعر، حجاب إمرأة، إفلاس، حبل، عدد الأشجار المقطوعة، سقط، وقع، تساقط، هبط، خر، انهار، تلاشى، سكن، سلسلة، تدلى، أخمد، ضم، ولد، انهزم، شرع بهمة و نشاط، تقع عليك المسئولية، أصبح، تدنى، يسقط
ویران شدن، پایین امدن، تنزل کردن، چکیدن، پایین افتادن، پرت شدن، درهم شکستن، ریز ریز شدن، ناخوانده وارد شدن، تصادم کردن، خرد کردن، فرو ریختن، غش کردن، دچار سقوط و اضمحلال شدن، رد کردن، نپذیرفتن، شیب پیدا کردن، صرف کردن، رها کردن، انداختن، از قلم انداختن، ژوشیدن، یکباره فرو ریختن، یکباره پایین امدن یا افتادن