شکست
licenseمعنی کلمه شکست
معنی واژه شکست
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- حرمان، ناكامي 2- انحطاط، انخفاض، انهزام، مغلوبي، هزيمت 3- انكسار، خردشدن، شكستگي | ||
متضاد | پيروزي | ||
انگلیسی | defeat, failure, fracture, setback, break, losing, deflection, refraction, breakage, washout, fizzle, reverse, flunk, unsuccess, defeasance, defeature, plumper | ||
عربی | هزيمة، فشل، إحباط، إيقاع الهزيمة، تخييب، هزم، فاز، قهر، غلب، فسخ، أبطل، خيب، أحبط، كسر | ||
ترکی | kırmak | ||
فرانسوی | casser | ||
آلمانی | brechen | ||
اسپانیایی | romper | ||
ایتالیایی | rottura | ||
مرتبط | هزیمت، خرابی، عدم موفقیت، قصور، کوتاهی، ورشکستگی، شکستگی، شکاف، ترک، انکسار، مانع، تنزل، وقفه، تنفس، تفریح، انحراف، پیچش، انحناء، خم سازی، تجزیه، تخفیف، شستشو، وزوز، کوشش مذبوحانه، پشت، بدبختی، باطل سازی، ابطال، بطلان، شرط بطلان یا القاء، دروغ محض، فربه کننده، دروغ صرف، سقوط، شکستن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "شکست" در زبان فارسی به معنای از دست رفتن موقعیت یا ناکامی در انجام یک عمل یا رسیدن به هدف است. در زیر به بررسی برخی از قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم:
با رعایت این نکات میتوان به بهترین شکل از کلمه "شکست" در نگارش و مکالمه استفاده کرد. | ||
واژه | شکست | ||
معادل ابجد | 780 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | šekast | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) | ||
مختصات | (ش کَ) | ||
آواشناسی | Sekast | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی شکست | ||
پخش صوت |
افتادن و افکندن و آوردن و کشيدن، عمل شکستن، کسر، کلمه "شکست" در زبان فارسی به معنای از دست رفتن موقعیت یا ناکامی در انجام یک عمل یا رسیدن به هدف است. در زیر به بررسی برخی از قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم: نحوه استفاده: ترکیبات و صرف: قواعد نگارشی: کاربرد در جملات: با رعایت این نکات میتوان به بهترین شکل از کلمه "شکست" در نگارش و مکالمه استفاده کرد.
شکستگي، انکسار
1- حرمان، ناكامي
2- انحطاط، انخفاض، انهزام، مغلوبي، هزيمت
3- انكسار، خردشدن، شكستگي
پيروزي
defeat, failure, fracture, setback, break, losing, deflection, refraction, breakage, washout, fizzle, reverse, flunk, unsuccess, defeasance, defeature, plumper
هزيمة، فشل، إحباط، إيقاع الهزيمة، تخييب، هزم، فاز، قهر، غلب، فسخ، أبطل، خيب، أحبط، كسر
kırmak
casser
brechen
romper
rottura
هزیمت، خرابی، عدم موفقیت، قصور، کوتاهی، ورشکستگی، شکستگی، شکاف، ترک، انکسار، مانع، تنزل، وقفه، تنفس، تفریح، انحراف، پیچش، انحناء، خم سازی، تجزیه، تخفیف، شستشو، وزوز، کوشش مذبوحانه، پشت، بدبختی، باطل سازی، ابطال، بطلان، شرط بطلان یا القاء، دروغ محض، فربه کننده، دروغ صرف، سقوط، شکستن