شکست دادن
license
98
1667
100
معنی کلمه شکست دادن
معنی واژه شکست دادن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | defeat, outdo, smite, crush, skunk, trounce, vanquish, drub, floor, smash, worst, checkmate | ||
عربی | هزيمة، فشل، إحباط، إيقاع الهزيمة، تخييب، هزم، فاز، قهر، غلب، فسخ، أبطل، خيب، أحبط، كسر | ||
مرتبط | پیروز شدن، مغلوب ساختن، از شکل افتادهگی، بهتر از دیگری انجام دادن، زدن، شکستن، کشتن، ذلیل کردن، کوبیدن، له شدن، پیروز شدن بر، خرد شدن، فشردن، چلاندن، فریفتن، سخت زدن، بسختی تنبیه کردن، سرزنش کردن، درهم شکستن، غالب امدن، کتک زدن، چوب زدن، بزمین زدن، کف سازی کردن، فرش کردن، ورشکست شدن، خرد کردن، بشدت زدن، درهم کوبیدن، وخیم شدن، مات کردن، شهمات کردن | ||
واژه | شکست دادن | ||
معادل ابجد | 839 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی شکست دادن | ||
پخش صوت |
مغلوب کردن پيروز شدن بر .
defeat, outdo, smite, crush, skunk, trounce, vanquish, drub, floor, smash, worst, checkmate
هزيمة، فشل، إحباط، إيقاع الهزيمة، تخييب، هزم، فاز، قهر، غلب، فسخ، أبطل، خيب، أحبط، كسر
پیروز شدن، مغلوب ساختن، از شکل افتادهگی، بهتر از دیگری انجام دادن، زدن، شکستن، کشتن، ذلیل کردن، کوبیدن، له شدن، پیروز شدن بر، خرد شدن، فشردن، چلاندن، فریفتن، سخت زدن، بسختی تنبیه کردن، سرزنش کردن، درهم شکستن، غالب امدن، کتک زدن، چوب زدن، بزمین زدن، کف سازی کردن، فرش کردن، ورشکست شدن، خرد کردن، بشدت زدن، درهم کوبیدن، وخیم شدن، مات کردن، شهمات کردن