استاد دار
licenseمعنی کلمه استاد دار
معنی واژه استاد دار
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
عربی | رئيسي، ماجستير، سيد، السيد، ربان، خبير، فنان، مدرس، رب العمل، ولي الأمر، رئيس مؤسسة، حاكم، خط رئيسي، منتصر، المتغلب، تخصص، تغلب، سيطر، كبح، روض، برع في، رئيسي - سيد | ||
واژه | استاد دار | ||
معادل ابجد | 671 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی استاد دار | ||
پخش صوت |
-1 وکيل دار استاد سراي سراي دار
(اعظم) . يکي از مناصب عهد خلفاي عباسي .
- 2 مامور وصول خراج و ماليات .
توضيح وظيفه استادالدار آن باشد که
مبلغي معين از اوال خزانه و برات بلاد
بتحويل وي دهند سپس بدون رسيد پرده
تحويل گيرند و بمصرف رواتب نانوا خانه
و مطبخ اسطبل و وظايف و جامگي حواشي
تعلق دارد بامضاي وزير مستوفي و مشرف و
ناظر وعارض لشکر و نايب آنان قبض
و صول ستاند اما در مصارف بيوتات
علامت عارض سپاه در کار نباشد
و بدين گونه قبض رسيد را دوازده امضا
از ارباب مناصب و نواب ايشان بايد
- 3 خصي خادم خواجه سرا .
رئيسي، ماجستير، سيد، السيد، ربان، خبير، فنان، مدرس، رب العمل، ولي الأمر، رئيس مؤسسة، حاكم، خط رئيسي، منتصر، المتغلب، تخصص، تغلب، سيطر، كبح، روض، برع في، رئيسي - سيد