طبقه بندی
licenseمعنی کلمه طبقه بندی
معنی واژه طبقه بندی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- دسته بندي، رده بندي، كلاسمان، كلاسه، گروه بندي 2- طبقه سازي | ||
انگلیسی | classification, taxonomy, assortment, grading, grouping, systematization, arrangement, standardization | ||
عربی | تصنيف، تبويب، صنف، طبقة | ||
مرتبط | رده بندی، عمل دسته بندی، علم رده بندی، ره ارایی، دسته بندی، دسته، ترتیب، گروه بندی، گروهسازی، ردهبندی کردن، اسلوبی کردن، همست کاری، تنظیم، نظم، مقدمات، قرار، متعارف سازی، همگونی، معیار گیری | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "طبقهبندی" به معنای دستهبندی یا تقسیمبندی موضوعات یا اشیا به گروههای مختلف است. در نوشتار فارسی، قوانین متعددی برای استفاده و نگارش این کلمه وجود دارد. در زیر به برخی از این قواعد اشاره میکنم:
در مجموع، دقت در نوشتار و رعایت قوانین نگارشی موجب میشود که مفهوم کلمه بهدرستی منتقل شود و نوشتهای زیبا و قابل فهم به وجود آید. | ||
واژه | طبقه بندی | ||
معادل ابجد | 182 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
مختصات | (فره ) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی طبقه بندی | ||
پخش صوت |
اسمورش رده بندي کلمه "طبقهبندی" به معنای دستهبندی یا تقسیمبندی موضوعات یا اشیا به گروههای مختلف است. در نوشتار فارسی، قوانین متعددی برای استفاده و نگارش این کلمه وجود دارد. در زیر به برخی از این قواعد اشاره میکنم: استفاده از همزه: در هنگام نوشتن "طبقهبندی"، همزه باید به درستی نوشته شود، زیرا این کلمه ترکیبی از "طبقه" و "بندی" است و همزه نشاندهنده اتصال این دو بخش است. فاصلهگذاری: در نگارش این کلمه مانند سایر کلمات مرکب، نیازی به فاصله بین "طبقه" و "بندی" نیست. باید کلمه را به صورت یکجا و بدون فاصله نوشت. نقطهگذاری: اگر "طبقهبندی" در انتهای جمله یا جملهنویسی قرار گیرد، باید به قوانین نقطهگذاری توجه کرد و یک نقطه در انتهای آن گذاشت. نحوه تلفظ: تلفظ صحیح این کلمه به صورت "ta-baqe-band-i" است و باید به وضوح تلفظ شود. در مجموع، دقت در نوشتار و رعایت قوانین نگارشی موجب میشود که مفهوم کلمه بهدرستی منتقل شود و نوشتهای زیبا و قابل فهم به وجود آید.
رده بندي صف بندي .
1- دسته بندي، رده بندي، كلاسمان، كلاسه، گروه بندي
2- طبقه سازي
classification, taxonomy, assortment, grading, grouping, systematization, arrangement, standardization
تصنيف، تبويب، صنف، طبقة
رده بندی، عمل دسته بندی، علم رده بندی، ره ارایی، دسته بندی، دسته، ترتیب، گروه بندی، گروهسازی، ردهبندی کردن، اسلوبی کردن، همست کاری، تنظیم، نظم، مقدمات، قرار، متعارف سازی، همگونی، معیار گیری