طفره
licenseمعنی کلمه طفره
معنی واژه طفره
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اهمال، تاخير، تعلل، سستي، گريز، مسامحه 2- برجستن، پريدن، جستن 3- پرش، جست | ||
انگلیسی | subterfuge, evasion, avoidance, runaround, elusion, jink, equivocation, gambado, gambol, hop, jump, leap, put-off, dodge | ||
عربی | حيلة، ذريعة، خدعة | ||
ترکی | atlatmak | ||
فرانسوی | esquiver | ||
آلمانی | ausweichen | ||
اسپانیایی | esquivar | ||
ایتالیایی | schivare | ||
مرتبط | طفره زنی، گریز، طفره روی، بهانه، اختفاء، تجاهل، حیله، اجتناب، احتراز، کناره گیری، اغفال، شوخی، لطفه، ابهام، دروغ، جفتک، گتر، چکمه رکابی و ساقه بلند سواری، زنگار یا پا پیچ سوار کاری، جست و خیز، ورجه ورجه، رازک، ابجو، افیون، جهش، خیز، افزایش ناگهانی، ترقی، عذر، تعویق، انصراف | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «طفره» به معنای فرارکردن از یک موضوع یا پاسخدادن به سوالی بهطور غیرمستقیم یا از طریق حاشیه رفتن است. این واژه در نوشتار فارسی قواعد خاصی دارد که رعایت آنها میتواند به بهبود روانی و شفافیت نوشتار کمک کند. در ادامه نکاتی در مورد استفاده از کلمه «طفره» و قواعد نگارشی مرتبط با آن ارائه میشود:
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه «طفره» در نوشتههای خود استفاده کنید. | ||
واژه | طفره | ||
معادل ابجد | 294 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | tafre | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی: طفرَة] [قدیمی] | ||
مختصات | (طَ رِ) [ ع . طفرة ] (مص ل .) | ||
آواشناسی | tafre | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی طفره | ||
پخش صوت |
- 1 ويدانک ويلان هم آواي پيلان کلمه «طفره» به معنای فرارکردن از یک موضوع یا پاسخدادن به سوالی بهطور غیرمستقیم یا از طریق حاشیه رفتن است. این واژه در نوشتار فارسی قواعد خاصی دارد که رعایت آنها میتواند به بهبود روانی و شفافیت نوشتار کمک کند. در ادامه نکاتی در مورد استفاده از کلمه «طفره» و قواعد نگارشی مرتبط با آن ارائه میشود: استفاده صحیح: کلمه «طفره» معمولاً به صورت فعل و به شکلهای مختلف استفاده میشود مانند «طفره رفتن» یا «طفره زدن». نحوه صرف فعل: در جملات باید به ساختار فعل توجه کرد. مثلاً: پرهیز از ابهام: در جملات استفاده شده باید مشخص باشد که چه چیزی باعث طفره رفتن شده است. بهتر است زمینه یا موضوع سوال مشخص شود. فاصله و نقطهگذاری: در نوشتار، بعد از کلمه «طفره» مانند دیگر واژهها باید فاصلههای مناسب رعایت شود و در صورت لزوم از علائم نگارشی مانند کاما و نقطه استفاده کرد. توجه به معنی و مفهوم: در استفاده از کلمه «طفره» باید به معنای آن توجه شود تا از اشتباهات مفهومی جلوگیری شود. این کلمه به نوعی از عدم شفافیت یا واضح نگفتن نیز اشاره دارد. با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه «طفره» در نوشتههای خود استفاده کنید.
(فرصت و فاصله ميان کاري)
- 2 برجستن به بالا جستن - 3 سرشير
- 1 (مصدر) جستن برجستن پريدن از
بلندي . - 2 انتقال جسم است از جزو مسافتي
به جزو مسافتي ديگر بدون آن که از اجزاي
ما بين گذر کند و محاذي آن قرار گيرد و
به عبارت ديگر انتقال از مسافتي به مسافتي
ديگر و از مکاني به مکاني ديگر بدون گذشتن
از مسافت متوسط و اين امر محال است .
1- اهمال، تاخير، تعلل، سستي، گريز، مسامحه
2- برجستن، پريدن، جستن
3- پرش، جست
subterfuge, evasion, avoidance, runaround, elusion, jink, equivocation, gambado, gambol, hop, jump, leap, put-off, dodge
حيلة، ذريعة، خدعة
atlatmak
esquiver
ausweichen
esquivar
schivare
طفره زنی، گریز، طفره روی، بهانه، اختفاء، تجاهل، حیله، اجتناب، احتراز، کناره گیری، اغفال، شوخی، لطفه، ابهام، دروغ، جفتک، گتر، چکمه رکابی و ساقه بلند سواری، زنگار یا پا پیچ سوار کاری، جست و خیز، ورجه ورجه، رازک، ابجو، افیون، جهش، خیز، افزایش ناگهانی، ترقی، عذر، تعویق، انصراف