طفره رفتن
licenseمعنی کلمه طفره رفتن
معنی واژه طفره رفتن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | طفره زدن، تعلل كردن، سردواندن، اهمال كاري كردن، در رفتن، سستي كردن | ||
متضاد | اقدام كردن، عمل كردن، دست يازيدن | ||
انگلیسی | dodge, evade, elude, avoid, shirk, jink, parry, equivocate, prevaricate, put by | ||
عربی | مراوغة، خدعة، حجة، تفاد، تفادى، راوغ، تزاوق، يتملص | ||
مرتبط | گول زدن، جاخالی دادن، گریز زدن، عدول کردن، از سر باز کردن، طفره زدن از، گریز زدن از، تجاهل کردن، دوری کردن از، اجتناب کردن از، اجتناب کردن، طفره رفتن از، حذر کردن از، احتراز کردن، شانه خالی کردن از، روی گرداندن از، از زیر کاری در رفتن، بسرعت حرکت کردن، بسرعت چرخ زدن، دور کردن، دوپهلو حرف زدن، زبان بازی کردن، ابهام بکار بردن، دروغ گفتن، قطع کردن، کنار گذاردن، اندوختن | ||
واژه | طفره رفتن | ||
معادل ابجد | 1024 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
مختصات | ( ~ . رَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی طفره رفتن | ||
پخش صوت |
ويلان رفتن پاسخ روشن ندادن
طفره زدن : در جواب طفره مي رفت .
طفره زدن، تعلل كردن، سردواندن، اهمال كاري كردن، در رفتن، سستي كردن
اقدام كردن، عمل كردن، دست يازيدن
dodge, evade, elude, avoid, shirk, jink, parry, equivocate, prevaricate, put by
مراوغة، خدعة، حجة، تفاد، تفادى، راوغ، تزاوق، يتملص
گول زدن، جاخالی دادن، گریز زدن، عدول کردن، از سر باز کردن، طفره زدن از، گریز زدن از، تجاهل کردن، دوری کردن از، اجتناب کردن از، اجتناب کردن، طفره رفتن از، حذر کردن از، احتراز کردن، شانه خالی کردن از، روی گرداندن از، از زیر کاری در رفتن، بسرعت حرکت کردن، بسرعت چرخ زدن، دور کردن، دوپهلو حرف زدن، زبان بازی کردن، ابهام بکار بردن، دروغ گفتن، قطع کردن، کنار گذاردن، اندوختن