طفره زدن
licenseمعنی کلمه طفره زدن
معنی واژه طفره زدن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | wriggle, evade, dally, dodge, elude, hedge, shirk, stall, swerve | ||
عربی | تملص، تلوى، تمعج، معج، شق طريق متمعجا، تلو، يتلوى | ||
مرتبط | لول خوردن، جنبانیدن، لولیدن، کرموار تکان دادن، حرکت کرموار کردن، طفره رفتن، از سر باز کردن، طفره زدن از، گریز زدن از، تجاهل کردن، وقت را ببازی گذراندن، تاخیر کردن، گول زدن، جاخالی دادن، گریز زدن، عدول کردن، دوری کردن از، اجتناب کردن از، پرچین ساختن، خاربست درست کردن، احاطه کردن، از زیر در رفتن، شانه خالی کردن از، روی گرداندن از، از زیر کاری در رفتن، به اخور بستن، ماندن، از حرکت بازداشتن، قصور ورزیدن، دور سرگرداندن، منحرف شدن، منحرف کردن، کج شدن | ||
واژه | طفره زدن | ||
معادل ابجد | 355 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
مختصات | ( ~ . زَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی طفره زدن | ||
پخش صوت |
کوتاهي کردن ويلان زدن سر دواندن
- 1 کوتاهي کردن و تاخير در کار
سر دواندن . - 2 در رفتن : او با مهارت
از جواب همه سوالات طفره مي زد .
wriggle, evade, dally, dodge, elude, hedge, shirk, stall, swerve
تملص، تلوى، تمعج، معج، شق طريق متمعجا، تلو، يتلوى
لول خوردن، جنبانیدن، لولیدن، کرموار تکان دادن، حرکت کرموار کردن، طفره رفتن، از سر باز کردن، طفره زدن از، گریز زدن از، تجاهل کردن، وقت را ببازی گذراندن، تاخیر کردن، گول زدن، جاخالی دادن، گریز زدن، عدول کردن، دوری کردن از، اجتناب کردن از، پرچین ساختن، خاربست درست کردن، احاطه کردن، از زیر در رفتن، شانه خالی کردن از، روی گرداندن از، از زیر کاری در رفتن، به اخور بستن، ماندن، از حرکت بازداشتن، قصور ورزیدن، دور سرگرداندن، منحرف شدن، منحرف کردن، کج شدن